PT_5

1.1K 197 31
                                    

دوماه بعد


دوماه بعد از ابراز علاقه تهیونگ نسبت به جیمین میگذره و تاالان رابطه شون به مشکلی بر نخورده بود و روز به روز هم بهتر میشد

دینگ دینگ

جیمین:بله هیونگگگ

جین: توله کجایی

+:تو راهیم دیگهه داریم میایم

_:تو راهین؟؟؟داریم میایممم؟؟؟

+:اره چه طور مگه ؟؟ نباید بیایم؟؟

_:نه منظورم اینکه ...دوست پسرتم داره میاد دیگه؟؟

+:اره چه طور خودت گفتی بیارمش

_:این طوری صحبت نکن گوساله آره خودم گفتم ولی فکر نمیکرد عرضِیه دوست پسر داشتن رو داشته باشی؟؟

+:مرسی واقعااا از این همه لطف ،حالا چکار داری؟؟

_:گوساله ببینمت درست تربیتت میکنم حالا ببین یه برف شادی بگیرین بیاین

+:باشه هیون........

هاااا روم قطع کرد واقعا کههه

ته:کی بود؟؟

جیم:جین هیونگ بود همونی که دوست پسر داره و می خواد جشن بگیره

_:اها حالا چی می کفت؟

+:فروشگاه نگه دار برف شادی بخر

_:باشه عشقم 😊😊

رسیدیم به فروشگاه و ته نگه داشت امدم که پیدا بشم ته گفت نه و خودش زود تر پیاده شد و رفت شوک زده به رفتنش نگاه کردم

شونه بالا انداختم و پیاده شدم تا یکم هوا بخورم ولی.............


تهیونگ:

اهههه خدااا چقدر سخت بود پیدا  کردن این

به ماشین که رسیدم متوجه شدم چیمی نیست نگران اطراف و نگاه کردم که بوی آزار دهنده ی عنصر اب از جنگل پشت فروشگاه  به مشام رسید نگران و ترسیده. وسیله رو تو ماشیت شوت کردم و سمت جنگلل دویدم

هر چقدر که جلوتر میرفتم بوی بد پیشتر به مشامم میرسید

که باعث میشد هر چی خوردم و تو دهنم حس کنم ولی وقتی صحنه رو به رومو دیدم خشک شدم

𝑻𝒓𝒐𝒖𝒃𝒍𝒆 𝑴𝒂𝒌𝒆𝒓 𝑬𝒍𝒆𝒎𝒆𝒏𝒕Where stories live. Discover now