تهیونگ منگ سر جاش نشست اصلا هیچ ایده ایی نداشت که کجاست و با پا شدنش از جاش سرش تیر کشید اطرافش در حاله های نا مفهومی فرو رفته بود ، به طور منگی شروع به راه رفتن کرد نمیدونست کجا داره میره فقط خودشو سپرد به غریزش که ببینه چه اتفاقی می افته و با هر قدمی که برمیداشت اطرافش براش واضحه تر میشد بعد چند دقیقه با خنده شروع کرد به دویدن حالا میدونست کجاست و باید کجا بره و کی ببینه
ولی مایل ها اون ور تر کسی بود که کنار رود خونه نشسته بود و داشت بدون هیچ حسی به آدمای پایین پاش نگاه میکرد و برای نقشه اش هدف انتخاب میکرد و البته که حاضر بود برای پیش برد نقشه اش هر کاری کنه حتی زانو زدن و التماس کردنغرور؟؟
نه چیزی به اسم غرور وجود نداره
فقط حد و مرزهایی هستن که آدما برای خودشون تعيين میکنن تا از اون ها نگذرن....حالا یه کسی خط و مرزهای زیادی داره یکی نه .....یکی برای خودش قانون میزاره که به هیچ پسری نگاه نکنه یکی دیگه برای خودش چهارچوب میسازه که زیاد با دیگران صحبت نکنه .....ولی عامل همه اینا چیه ؟ترس؟خانواده؟فرهنگ؟ذهنیت و اعتقاد؟
هیچکس چیزی نمیدونه ....شاید هم بدونه ولی پسر داستان ما چیزی نمیدونه ....اون تنها چیزی که میدونه اینکه بدون هیچ مشکلی به هدفش برسه ....وقتی میتونه یه راه راست رو بره چه نیازی به نگاه کردن به راه های فرعیه؟
نگاه نکردن به دیگران .....مغرور بودنِ ؟؟ التماس کردن به دیگران شکستن غروره؟؟؟ آره پس اون مغروره بی غروره....
کار امشبش هنوز تموم نشده بود چون منتظر بود .....و انتظار سخت ترین کار دنیاس البته نه برای اون که صبر کردن شده بود عضوی از بدنش
تهیونگ با نفس نفس رو زانوهاش خم شد
آره اونجا بود با بغض و خنده بدون معطلی سمتش دوید و روی شونه اش پرید
تهیونگ : آه لعنتی دلم برات تنگولیده بود معلوم هست کجایییی ؟!
پسرک بدون حالت سر برگردن و به تهیونگ نگاه کرد دستشو کشید و کنارش نشوند+:بالاخره متوجه شدی
تهیونگ:دیر کردم؟
+:هوممم
نیم نگاهی به پسر بی حالتی که به دره زیر پاشون نگاه میکرد انداخت
تهیونگ :واو خیلی ترسناکه
+:هومم
تهیونگ:به چی نگاه میکنی؟؟
+:به آدمای تو رودخونه
تهیونگ:مگه میشه پس چرا من چیزی نمیبینم ؟؟
+:هومم
تهیونگ :کاماننن مگه لالی؟؟
+:هومم
تهیونگ مهربون به اون صورت ترکیده نگاه کرد نمیدونست در حدی هست که میتونه بپرسِ یا نه ولی خوب مثل همیشه دلشو زد به دریا
تهیونگ: ...خوبی ؟+:خوبم
تهیونگ :چرا اینجایی ؟؟ چرا اینجوری شدی ؟؟ اون قل دیگت کو ؟؟
![](https://img.wattpad.com/cover/202801158-288-k906415.jpg)
ESTÁS LEYENDO
𝑻𝒓𝒐𝒖𝒃𝒍𝒆 𝑴𝒂𝒌𝒆𝒓 𝑬𝒍𝒆𝒎𝒆𝒏𝒕
Fantasía(های به ریدرها عزیزم لینک پارت های ویرایش شدش قرار گرفته در پارت اول لطفا اگه به این بوک برای خوندن فرصت دادید لطفا فایل های ویرایش شده اش رو چک کنید و لذت ببرید 💜) کیم تهیونگ حتی اسمشم باعث میشه سرتو بکبونی تو دیوار کیم تهیونگ عنصریه که تنها کار...