جیمین
هوسوک:نمی خوای بگی چی شده ؟؟
جیمین:هیونگ قضیش موفصله ....حس گفتن ندارم
هوسوک :باشه ..نگو
جیمین:ولی هیونگ خوب کسیو تور کردی
جیمین:هیونگ
هوسوک:هوم
جیمین:میگم خیلی بانمکه و همین طور خیلی خوشگله،صلیقت خوبه هااا
هوسوک:جیمیناااا مرسی دلیل این حرفات چیهه نکنه چشمت و گرفته
جیمین پوکر نگاهش میکنه:اه هیچ کس لیاقت مهربونی منو نداره ..دارم تعریف میکنم اعتماد به فضا بگیری بدهه...من خودم یکی دارم از جی اف تو بهتره
هوسوک:حالا چرا داغ میکنی ..ولی خدایش خوب تیکه ایه..مواظبش باش
چند ساعتی میشد که هوسوک هیونگ و با دوست پسرش امده بود
دوست پسرش خیلی باحال و بانمکِ تازه فهمیدم رو هوپی هیونگ خیلی غیرتی می شه چون وقتی داشت از پشت بغلم میکرد تا درمورد ته سر به سرم بزاره از تو سالن به هیونگ جوری چشم غره رفت که من دستشویی لازم شدم تازشم تا نیم ساعت باهاش قهر بود بعد کلی منت کشی از سمت هوپی هیونگ که فکرشم نمیکردم انقدر زلیل باشه یکم باهاش راه امد و با یه بوسه یواشکی که مثلاا هیچکس ندید آشتی کرد اسمش جونگ کوکه خیلی شیطونه و باعث شد یکم از حال و هوای غمبرک در بیام ولی هنوز دلم شور میزنه هنوز بی هوشه یعنی چی اخههه
اصلا درک نمیکنم چرا بی هوش شد هر چقدرم توپه شتاب داشته باشه اون باید قوی باشه و چرا عین دخترا غش کرد ...چرا یهو خون دماغ شد هرچقدر با سرعت و قدرت اوفتادم روش جوری نبود که خون دماغ بشه کههه یعنی واقعا تقصیر توپه بود خوب در اون صورت نه من نه نامجون هیونگ و جین هیونگ مقصر نبودیم 😊خیالم از این بابت راحت شد😪
ولی خوب چرا بهوش نمیاد نکنه پدرش از اونجا جادوش کرده هااا نکنه بیماری چیزی داره چه میدونم سرطانی ،توموری چیزی+:از این فکر های چرت نکن وقتی بهوش امد بهش بگو بهت میگه به همین سادگی
_:آره جون عموت اگه بهوش بیاد
+:میشه از این دری وری ها به بچه نگیییی
_:چیکار کنم بچه ننه لوس
+:بیا کون بابام رو ببوس
_:با ادب بودی کههه
+:قطره قطره جمع گردد وانگهی فحش شود
_:.....سکوت پیشه میکنم
+:شرت کم
هوسوک :هوی چیمی کجاییی
باصدای هوپی هیونگ به خودم امد گیج نگاهش کردم
جیمین:چیی...حواسم نبود
هوسوک :اینقدر فکر نکن ...به هوش امد ..اگه می خوای برو ببینش
بعد از این حرف رفت پایین
امدم از رو پله ها پاشم برم تو اتاق
دستم از پشت کشیده شد
نامجون:جیمینااا تازه به هوش امده بزار استراحت کنه
دودل بودم
هوپی هیونگ از پایین پله ها گفت
هوسوک:راست میگه ...این همه صبر کردی یکم دیگه هم صبر کن ..چی میشه مگه ..دنیا به اخر نمیرسه که ..حالا گمشین بیاین پایین
نامجون :چه خشن
هوپی هیونگ داشت از پله بالا میومد
جیمین :تو کجااا
هوسوک :می خوام دارو ها رو براش ببرم ..زود شرتون از اینجا کم کنین برای بیمار الودگی صوتی
اینجاد نکنینتهیونگ
با سردرد بدی بیدار شدم و خواستم بشینم که یه نفر پاهام و کشید و دوباره افتادم رو تخت
ترسیده به پایین نگاه کردم
هوسوک:پا نشو بعد 4 ساعت بیدار شدی یکم استراحت کن
بعد حرفش امد بالا سرم و بالشتمو خوب کرد و پتو روم کشید
هوسوک :مطمئنم سردرد و سرگیجه داری و چیز خیلی عادیه
احساس کردم می خوام گریه کنم یاد مامیم افتادم
تخس پشتم و کردم بهش اروم زمزمه کردم:دست از سرم بردار
هوسوک:اههه ....شبیه بچه هاای تخس ..اوکی رفتم
ته:تخس باباته
ولی نشنید چون رفته بود
واقعااا رفت شوکه به در نگاه کردم
چرا تنهام گذاشت ...حالا من یه چیزی گفتم
اصلا ببینم چرا اون بجای مین مین من اینجا بودد
اصلا مین مینم کجاست
پاشدم واز اتاق امدم بیرون
هوسوک :مگه نگفتم تکون نخور
ترسیدههه پریدم
سرمو بالا اوردم دیدم به نرده تکیه داده و داره با اخم نگام میکنه
از اینکه نرفته ذوق کردم و نیشم باز شد
شوکه نگام کرد
و زیر لب گفت: یعنی اون ضربه باعث شد خل شه
فکر کرد نشنیدم لبخندم ماسید و اخم کرده نگاهش کردم
لب ورچیده :می خوام چیمی رو ببینم ....درضمن خودت خلییی
هوسوک شوکه نگام کرد:ولی.....
دستامو به کمرم زدم لبمو جلو دادم و چشامو بستم:همین که گفتم
هوسوک زد زیر خنده متعجب چشامو باز کردم نگاهش کردم
خم شده بودو معدشو چسبیده بود
وقتی خم شد تونستم پایینو ببینم با دیدن صحنه پایین احساس کردم به جای خون تو رگما جیش جریان داره
بغض کردم یعنی چی پسره خرگوش مانندگوریل روی عشقمه و داره قلقلکش میده و باعث شده صدای خندهاش تابالا بیاد
اصلا چرا جین و نامجون دارن با لبخند پدرانه نگاهشون میکنن
نشستم زمین رو به رو هوسوک هیونگ
هوسوک متعجب نگام کرد
هوسوک :چی شدی
با بغض لب زدم :بغلم کنن
هوسوک:جانممم
بلند تر با گریه داد زدم:گفتم بغلم کنننن
هوسوک نشست کنار و متعحب بغلم کرد
تو بغلش جمع شدم و به لباسش چنگ زدم و زدم زیر گریه
و هق هق میکردم وقتی به این فکر میکردم که دیگه دوستم نداره نفسم بالا نمیمومد
هوسوک محکم تر بغلم کرد
هوسوک:هی چی شدی یهووو
ته:اون ..هقققق..دیگه ...دوستم ..ندارههه
سردردم و سرگیجم بدتر شده بود و دیگه چیزی نفهمیدم
![](https://img.wattpad.com/cover/202801158-288-k906415.jpg)
YOU ARE READING
𝑻𝒓𝒐𝒖𝒃𝒍𝒆 𝑴𝒂𝒌𝒆𝒓 𝑬𝒍𝒆𝒎𝒆𝒏𝒕
Fantasy(های به ریدرها عزیزم لینک پارت های ویرایش شدش قرار گرفته در پارت اول لطفا اگه به این بوک برای خوندن فرصت دادید لطفا فایل های ویرایش شده اش رو چک کنید و لذت ببرید 💜) کیم تهیونگ حتی اسمشم باعث میشه سرتو بکبونی تو دیوار کیم تهیونگ عنصریه که تنها کار...