PT_6=همه به جز شوگا / پدر کول

124 22 37
                                    

تهیونگ و هوسوک خشک شده به مردی که به طور جدی و مبهمی بهشون زل زده بود و لباسای عجیب و غریبی پوشیده بود نگاه میکردن که نامجون از پشت هی به جلو هولشون میداد
نامجون:برای چی ایستادین ترافیک درست کردین.......سلام
یهو وسط حرفش سلام کرد و عین این سربازای سرخ ایستاد
مرد عجیب غریب به طور کاملا جذابی سری تکون داد و لیوان موهیتوشو روی هوا نگه داشت
جین از ناکجاآباد جلوشون ظاهر شد 
جین :پدرسگای گوچی آباد یه تکون به اون تن لشتون بدین مرض گرفته ها
هوسوک دوتا زد روی شونه جین و بعد به جلو اشاره کرد
جین با قیافه کدوم عنی مزاحمم شده برگشت و یهو معذب شده سری به نشونه احترام خم کرد و مثل بقیه سیخ ایستاد
شوگا :هولی شت .......
مرد عجیب و غریب:میبینم دور هم حسابی بعد گندکاری که تهیونگ کرد جمع شدید(بعد چند قدم جلو اومد و با قیافه ترسناکی حرفشو ادامه داد ) شما به چه حقی پاتون رو اینجا گذاشتید
همه ترسیده به جز شوگا که پوکر چشم میچرخوند آب دهنشون رو قورت دادن یهو با داد مین جه از جاشون پریدن
شوگا یه نفس عمیق کشید:اذیتشون نکن
مین جه چشماشو درشت کرد :چی من ؟؟ به من میخوره که بخوام کسیو اذیت کنم شوگول بابا
تهیونگ زد زیر خنده از ته دلش قهقه میزد همه بهش زل زدن
شوگا :خفه
تهیونگ :اه ببخشید آقای ....اه پدر شوگا هیونگ آخه اسمی که باهاش مخاطب قرارش دادید و یکم غلط اندازه
مین جه : اسم اصلیم کیم مین جه هست در واقع عموی گمشدت محسوب میشم ولی بر اساس اتفاقاتی شدم مین هه .... خالی
تهیونگ پشم ریزون :شوخی میکنی ؟؟
همه پشم ریزون به جز شوگا به این فکر کردن "الان شوگا پسر عموشه ؟ وا د هل"
شوگا "چه جوری بکشمشون تا پیشتر زجر بکشن ؟؟"
همه به جز شوگا با کاری که تهیونگ کرد یه دوتا سکته ایی رو رد کردن
شوگا کلافه پوفی کرد و متاسف به اون کودن نگاه کرد
دستای مین جه روی هوا خشک شده بود یهو چی شد...؟؟؟
تهیونگ سرشو رو شونه مین جه گذاشت و سفت تر بغلش کرد با چشمای اشکی لبخندی زد و جوری زمزمه کرد که فقط خود مین جه صداشو بشنوه
تهیونگ :همیشه دلم می خواست ببینمت با اینکه یه خاطرات محوی ازت دارم  ........بوی بابایی رو میدی
مین جه از حالت خشک شده در اومد با نیمچه لبخندی چهار تا آروم به معنی اشکالی نداره رو کمرش زد
مین جه : انگار خاطرات اصلیت برگشته تهیونگی
مین جه یهو دستشو دور کمر تهیونگ حلقه کرد و بلندش کرد چرخوندش
تهیونگ شروع به قهقه زدن کرد با اینکه کنترل اشکاشو از دست داده بود
زندگی هر چند تلخ هر چقدر کام تلخی کنه بازم زهر شیرینی برای چشیدن داره
بقیه نمیدونستن به صحنه مضحکه جلوشون چه ری اکشنی نشون بدن
هوسوک :من دقیقا کیم ؟ اصلا کجام ؟؟
شوگا :ودف؟:/
جین :پدرسگو نگاه
جیمین :هیچ حس خاصی ندارم .... در واقع دیگه برام عادی شده
نامجون یهو رید به اون جو احساسی
نامجون :شرمنده وسط ابراز احساسات خانوادگیتون می پرم  ولی اگه شما کیم هستید چرا فامیلی پسرتون مینِ ؟؟
مین جه همون جوری که تهیونگ رو تو هوا میچرخوند ایستاد و یه نگاه به اون اسکلای به خط شده کرد و تهیونگ رو زمین گذاشت و دستی به موهاش کشید که تهیونگ خنده ریزی از مور،مور شدن بدنش کرد
مین جه :دنبالم بیاین
و جلوتر از همه سمت قصر رفت
بقیه به جز شوگا که بدون معطلی پشت سر پدرش رفت با چند لحظه مکث و دودلی پشت سرشون رفتن
تهیونگ پنگوئنی سمت جیمین رفت و از پشت بغلش کرد
مین جه : یون یون من اون موقع ها که جون بود زیادی باد به غبغب داشت و از اونجایی که من پدری نمونه ای پیش نیستم تصمیم گرفتم ادبش کنم گفتم بیا قائم موشک بازی کنیم و هر کی باخت مجازات میشه و حدس بزنید چی شد ؟؟؟ سر پنج دقیقه باخت و اول هجای اسمم شد فامیلیش به همین سادگی
همه داشتن از درون منفجر میشدن
شوگا همون طور که دستاش تو جیبش بود پوکر بدون هیچ حسی گفت
شوگا :راحت باشید تا......
جمله اش کامل نشده همه ترکیدن از خنده
تهیونگ جیمین ول کرد و جلوی شوگا رفت و با قیافه ایی مضحکانه ایی گفت
تهیونگ :هههههه باورم نمیشه خدای فنا قایم موشک بازی کرده و باختهههههههه
شوگا دستاش غرق سیاهی شد و حرفشو کامل کرد
شوگا:تا بکشمتون
جیمین یکی زد پس سر تهیونگ و از یقش گرفت و اونو داخل قصر کشید
تا چند ثانیه قبل همه از خنده ترکیده بودن الان از شگفتی کف و خون قاطی کرده بودن از اون همه بیوتی بازم باید بگم به جز شوگا که پوکر بدون نگاه کردن چیزی مستقیم فقط دنبالشون میرفت ؟؟؟ شوگا طوری رفتار میکرد انگار جز اون خانواده نیست
با صدای داد یه نفر ترسیده به انتهای راه رو نگاه کردن
سوبین :قرررررررررر باااااااننننننن‍....
مین جه آهی کشید و یهو برگشت سمت همه با لبخند گفت
مین جه:نظرتون راجبه یه پارتیییی چیههههه ؟؟
سوبین که بالاخره به اون جمع رسیده بود نفس،نفس زنان رو زانوهاش خم شد
سوبین :قربان معلوم هست کجایید ؟؟؟
همه :آرههههههههههه~~
مین جه :اوکییییی لتسسسس گوووووو
جین :پارتی،پارتی یهههههههه
مین جه بدون توجه به صورت هنگ کرده زالوش با رقص و آهنگ سمت مکان مورد نظر رفت
همه با صدای بلندی میخوندن و می رقصیدن
همه:*تلو تلو خوردی بیبی دیگه آبرومو بردی
یه باتلو خوردی بیبی
مست کردی مردی بیبی
بعد عمری بیبی
شدی مسخره کلی بیبی
اینم هرشب مسته بابا
چقد کم جنبس ای بابا
خیلی شرمندم داداشا
بروبد مستگمشو بابا
چرا رفتی رولایو جلوجمع
حالا یکی بایدکنه تورو جمع*
تهیونگ روی کولِ شوگا پرید و با صدای جیغ مانندی آهنگ مزخرف رو جلو تر از همه میخوند و دو طرف صورت شوگا رو با دستاش گرفت به هر طرفی میکشید تا باهاشون همخوانی کنه ولی شوگا پوکر وایستاد یه بیشکون دردناکی از رون های تهیونگ گرفت که تهیونگ از درد هیسی کشید و خودشو بالاتر کشید تا از دستای اون پیشولی در امان بمونه ولی شوگا با حرص پیشتر پیچوند که تهیونگ یه جیغ بلند بالایی زد که همه جوگیر شده شروع به جیغ زدن و با صدای عربده مانندی به خوندن ادامه دادن تهیونگ وقتی دید هنوز رونشو ول نکرده با صورتی که از درد جمع شده بود چند بار زد رو شونه اش و از کولش پایین اومد لنگ زنان رونشو میمالید مطمئنا جاش کبود شده بود
وقتی در باز شد هوسوک با زانو روی سرامیکا سر خورد تا وسط اتاق و به پشت خم شد
هوسوک:اوی~
جین شروع به سوت زدن کرد همه تا تونستن تشویقش کردن
ولی وقتی حواسشون به اتاق جمع شد از اغواگری اونجا دهنشون باز موند البته به جز شوگا
تهیونگ همونطور که رونشو از پشت میالید گفت
تهیونگ:واو انگار اینجا کهکشانه
نامجون:اولین بارمه همچین چیزی میبینم
اون اتاق تمام شیشه ای استوانه ایی شکلی بود سقفش کنبدی شکل بود و پوشیده از گلای رونده زیبایی که شبیه برگ انگور بودن و تمام فضا از گرده های رنگی که یه راه شیری رو درست کرده بودن از خودشون نور میدادن یه جورایی شبیه رقص نور ولی ملایم تر بودن پر شده بود و هوای مطلوب و سردی در جریان بود
یه سمت کلا مبل بود و سمت دیگه هم بار بود
به دیوارا بلندگو های سفید رنگی وصل بود
سوبین ناراحت :قربان~
نامجون یهو با صدای بلندی داد زد
نامجون:بریممممممم بترکونیمممممم
مین جه : بریممممممم
و انگشتشو روی دکمه پلی ظبط گذاشت و در لحاظ بعدی این دیوارای قصر بود که از شدت صدا در حال لرزیدن بودن
همه یهو به بار هجوم بردن و هرکی یه شیشه مشروب گرفت تو دستش همراه با رقص به سمت استیج رفتن و تا خودشون رو با رقص خفه کنن  و مین جه اون وسط با همه می رقصید و پشت سرش سوبینی بود که هی دنبالش میکرد و صداش میزد تا توجه مین جه رو جلب کنه ولی مین جه بدون توجه به سوبین در حال رقصیدن با هوسوک بود با یه چرخش پشت هم قرار گرفتن و خم شدن و باسنشون رو به هم میمالیدن با ریتیم سوبین خشک شده با چشمای درشت شده به باسن اون دوتا نگاه میکرد همه دستشو رو زیر دماغشون گذاشتن و شروع به اوه کشیدن کردن
مین جه با دستش دست هوسوک و گرفت و با یه چرخش اونو جلوی خودش قرار داد و با پاش پشت زانوشو صاف کرد که جی هوپ با خنده از کمر به پشت تو بغل مین جه خم شد
همه با خنده در حال رقصیدن های مسخره خودشون بودن
تهیونگ که نخورده مست بود سمت میز رفت و شروع به چیدن لیوانای کوچیک رو هم شد با دقت هر کدوم رو هم میچید و در آخر ، آخرین لیوان رو روی قله ایی که ساخته بود گذاشت
دست شوگا که یه شیشه شامپاین دستش بود رو گرفت به سمت قله خودش رفت
شوگای گیج رو ،رو به روی شیشه ها قرار داد و خودش پشتش قرار گرفت و با یه حرکت روی شونه هاش نشست شوگا متعجب تعادلشو از دست داد ولی با کمک از نیروش تونست تعادلشو حفظ کنه تا به فاک نرن تهیونگ شیشه شامپانی که از دست شوگا کشیده بود رو تکون داد و با صدای پیپسی که داد سر شیشه به ناکجاآباد پرت شد و شامپاین داخلش با فشار شروع به ریختن رو خودشو شوگا کرد با خنده به شوگایی که جلوی موهاش و لباساش خیس شده بود نگاه کرد خم شد با دستای خیسش موهای سبزشو بالا داد و با خنده نگاهش کرد شوگا یه نفس عمیق کشید به چهره خندون تهیونگ نگاه کرد جوری که چهرش داد میزد از این دنیا سیر شده
تهیونگ شامپاین روی نوکه قله اش قرار داد و شروع کرد به پر کردن لیوان ها شامپاین از لیوان های بالایی سرازیر میشد و لیوان های پایینی رو پر میکرد شوگا به طور اسلوموشن صحنه پر شدن لیوان ها رو میدید و یاد تشبه های زیادی می افتاد ولی در انتهای اون همه تشابه نیشخندی بود که روی لباش حک شده بود
تهیونگ با ذوق به شاهکارش نگاه کرد ولی چند دقیقه بعد دیدش تار شد و درد شدیدی توی لکنش احساس کرد وقتی با درد چشماشو باز کرد با فاجعه ایی رو به رو شد که فکر میکرد فقط تو فیلم ها رخ میده

𝑻𝒓𝒐𝒖𝒃𝒍𝒆 𝑴𝒂𝒌𝒆𝒓 𝑬𝒍𝒆𝒎𝒆𝒏𝒕Место, где живут истории. Откройте их для себя