part 11

1.7K 190 43
                                    

مدتی بود که همه چیز آروم بود. جیمین سعی میکرد زیاد دور و بر فاکس نباشه. به هرحال که یونگی نمیزاشت تو هیچ مسابقه ای شرکت کنه و تمریناتشم زیاد پیشرفتی نکرده بودن. الانم زود بود که بخواد از فاکس جدا بشه هنوز باید تجربه بیشتری واسه شرکت تو مسابقات کسب میکرد. و کم کم میخواست دنبال چیزی بگرده که بتونه یونگی رو تحت فشار بزاره و جاشو تو گروه باز تر کنه. ولی باید فکر همه جاشو میکرد و فعلا به جایی نرسیده بود.
جیمین تصمیم گرفته بود حالا که تمریناشو کمتر کرده حداقل توی کارگاهش بیشتر وقت بزاره و روی نسل بعدی نیترو ها کار کنه.

ساعت تقریبا 11 شب بود و جیمین توی کارگاه جی پارک تنها بود. در باز شد و هوسوک وارد شد.
هوسوک با دیدن جیمین تعجب کرد و گفت
= اوه سلام جیمین. نمیدونستم اینجایی
+ سلام. خب یکم ذهنم درگیر بود و مثل همیشه خودمو سرگرم تعمیرات کردم.

هنوزم دیدن هوسوک برای جیمین سخت بود. بعد از اون اتفاقات توی بار و اعتراف هوسوک، جیمین حتی براش سخت بود که دور و برش باشه و یه جورایی حس عذاب وجدان داشت ولی دست خودش نبود. اون که نمیتونست احساساتش رو عوض کنه!

= جیمین میگم خیلی وقته باهم وقت نگذروندیم. نظرت چیه بریم شام بخوریم؟
+ خب خوبه. تهیونگ نیستش؟
= نه همین الان بهش زنگ زدن. واسه خانوادش مشکل پیش اومده. فوری رفت.
+ چی شده؟ چرا به من نگفت
= راستش یهویی شد منم بهش گفتم نگران نباشه من به تو اطلاع میدم.
+ باشه. امیدوارم چیز مهمی نباشه
= آره. خب بریم. یه جای خوب میشناسم

دو نفرشون به غذاخوری رسیدن

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


دو نفرشون به غذاخوری رسیدن. یه جای خیلی کلاسیک بود. گوشت و نودل سفارش دادن و سرگرم خوردن شدن. هوسوک متوجه شد که جیمین خیلی ساکت و کم حرف شده.
= جیمین همه چی خوبه؟
+ آره چرا میپرسی؟
= آخه یکم ذهنت درگیره. به خاطر حضور منه؟
+ نه هوبی اینطور نیست. ما درباره اون موضوع صحبت کردیم. یادت رفته؟
= نه یادمه. ببخشید که باعث شدم بینمون اینطوری حس معذبی باشه.
+ نه مشکلی نیست. بهش فکر نکن. من فقط یکم درگیر کار و رانندگی ام همین. میگم هوبی تو میتونی بری خونه، من یکم میخوام اینجا بمونم.
= راستشو بگو میخوای مست کنی؟
+ چیه اینقدر ضایعه؟
= میشناسمت. هروقت درگیر فکر زیاد میشی میری سمت الکل.
+ خب آره میخوام یکم ریلکس کنم
= اشکالی نداره منم بمونم؟
+ تو باید رانندگی کنی ولی من خونم همین نزدیکیاس
= اشکال نداره با تاکسی میرم. نمیخوام فرصت وقتگذرونی با دوستمو از دست بدم
+ باشه قبول

Dark Race 🔞 (yoonmin) Where stories live. Discover now