جیمین بعد از گفتن حرفش بلند شد تا از در خارج شه که دستی دور بدنش حلقه شد
- منم نمیتونم ازت جدا بشم نابغه.... فعلا آمادگیشو ندارم ولی نمیدونم انتخاب درست چیه.... فقط میدونم درحال حاضر فقط تورو میخوام!.
هردوشون توی شوک بودن. جیمین بابت جمله ای که الان از یونگی شنیده بود و یونگی که برای اولین بار بی پروا حرفشو به جیمین زده بود.
یونگی نمیخواست حرفی بینشون رد و بدل شه که هردوشونو بازم ناراحت کنه پس دستشو از دور جیمین جدا کرد و اون رو برگردوند و توی صورتش گفت
- بعدا حرف میزنیم باشه؟ فعلا یه مسابقه هست که باید ببرمش!این رو گفت و بوسه ای روی گونه ی جیمین که چشماش گرد شده بود گذاشت و سریع از اتاق بیرون رفت.
پنج راننده و یک برنده. هیوندا در پی شناختن ستاره ی بعدیه خودشه. تمام سرمایه گذارای هیوندا روی سکوها نشسته بودن و منتظر شروع مسابقه بودن. پنج ماشین پشت خط پارک بودن و چهار راننده هم کنارشون ایستاده بودن. هنوز جای یک نفر خالی بود و زیگمون گفته بود چند دقیقه صبر کنن.
همه داشتن نا امید میشدن که یونگی لحظه ی آخر با کلاه توی دستاش وارد جاده شد و کنار یکی از ماشینا ایستاد. زیگمون لبخندی زد و سری براش تکون داد. کمی جلوتر رفت و بلند گفت
= خب.... بریم برای مسابقه ی پایانی.... هرکس که امروز برنده بشه هیوندا باهاش قرارداد میبنده و قراره اتفاقای خوبی در انتظارش باشه پس با تمام وجودتون مسابقه بدید.... شروع میکنیم.با اشاره ی زیگمون تمام راننده ها پشت فرمون نشستن. بعد از بستن کمربند و گذاشتن کلاه های مخصوص ، موتور ماشین هارو روشن کردن و منتظر حرکت پرچم شدن. سه.... دو.....یک..... وحرکت...
مسابقه شروع شد و ماشینها با سرعت پیش میرفتن.
چند دقیقه ی بعد جیمین هم روی سکو اومد تا مسابقه رو تماشا کنه. استرس عجیبی داشت. چیانگ که این چند روز از همه دوری کرده بود اومد و کنار جیمین وایساد
/ جیمیییینننن
+ اوه سلام. نبودی؟
/ رفته بودم مرخصی. شنیدم رئیس رسیده مرحله ی آخر. واقعا دوست دارم برنده شه.
+ آره.....!
YOU ARE READING
Dark Race 🔞 (yoonmin)
Actionهمه چیز از مسابقات غیر قانونی ماشین بوسان شروع شد. جیمین نمیدونست چرا به خاطر بردن یه مسابقه ساده باید شکنجه شه و بهش تجاوز بشه. و یونگی هم میدونست که با این باخت شهرتش زیر سوال رفته و باید خشمشو خالی میکرد! ...... اما جیمین حالا که یه بار در مساب...