part 77

1.1K 182 37
                                    

.

.

جیمین و اریک روی سکوهای پیست آلفرد نشسته بودن.
این پیست حتی از اونی که توی کره داشت بهتر و پیشرفته تر بود.
کنار جاده انواع ماشین های مسابقه ای از بهترین برندهای خارجی پارک بودن. جیمین به پیشنهاد آلفرد اومده بود تا تمرینات خودشو شروع کنه اما هردقیقه توسط چندتا نگهبان تحت نظر بود که با فاصله زیادی ازش می ایستادن. جیمین فقط تو دلش بهشون لعنت میفرستاد. هیچی بدتر از این نیست که احساس آزادی کنی ولی کوچکترین حرکتت تحت نظر باشه.

 هیچی بدتر از این نیست که احساس آزادی کنی ولی کوچکترین حرکتت تحت نظر باشه

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

اریک هم کنارش نشسته بود. اون چون تقریبا از اعضای همیشگی بود کسی بهش کاری نداشت. اریک کمی خم شد و توی گوش جیمین گفت
* پس به تو هم پیشنهاد راننده شدن داده؟
+ آره و جواب هم میخواد.
* قبول کن... نباید توجه هارو به خودت جلب کنی.
+ همین الانشم حرف زدنه تو با من عجیب نیست؟
* نه.... اتفاقا دیشب آلفرد منو به اتاقش برد و ازم پرسید که نظرم درباره تو چیه.
+ خب؟
* چپ چپ بهم نگاه میکنی.
+ همینکه رفتی اتاقش چیزای خوبی نمیاد تو ذهنم.
* جیمین من گی هستم ولی هرزه نیستم. بهتره یکم مثبت فکر کنی. البته بهم پیشنهاد داده ولی من سعی کردم یه جوری از زیرش در برم و حالا هم خب سرش گرم چیزای دیگست!
+ با این نگاهت به سرتاپای من میخوای چی بگی؟
* فکر کردی یادم رفته یونگی جلوی آلفرد بغلت کرد و گفت اون مال منه! مثل اینکه مثلث عشقی زیاد ساختی.
+ آها. پس حسادتت از اونجا شروع شد.
* حسادت که چه عرض کنم. دوست داشتم سر به تنت نباشه.... ولی خب بعدا فهمیدم یونگی هم یه عوضیه به تمام معناست که ارزش نداره خودمو به خاطرش ناراحت کنم.
+ هووووی درست حرف بزن.
* بیا منطقی باشیم جیمین. یونگی فقط با تو خوبه چون از تو خوشش میاد با بقیه جوری رفتار میکنه انگار وجود ندارن.
+ حالا هرچی.... ادامه حرفتو بگو... به آلفرد چی گفتی؟
* آها.... آره گفتم تورو میشناسم و راننده خوبی بودی. اون درباره اختلافات ما چیز زیادی نمیدونه پس بزار فکر کنه باهم دوستیم و الانم فقط باهم وقت میگذرونیم.
+ پس باید تورو دوست تصور کنم و حس تنفرمو نسبت به آلفرد خاموش کنم.... وای چه زندگی زیباییی...
* طعنه نزن مو صورتی.
+ این لقبود نزار روم. خوشم نمیاد.
* ولی بهت میاد... رنگ صورتی هم بهت میاد.... نظر یونگی چیه ها؟
+ چرا اینقدر به بحث درباره یونگی علاقه مند شدی؟
* چمیدونم. دیدن تو خاطرات خوبیو یادم نمیاره.
+ پس توام طعنه زنی.... حالا نقشت چیه؟
* گفتم که. بزار همه چی مشخص بشه بعدا بهت میگم.
+ خب حداقل یه زری بزن ببینم ارزش داره روت حساب کنم.

Dark Race 🔞 (yoonmin) Where stories live. Discover now