part 66

1.2K 208 138
                                    

قبل از خوندن این قسمت پارت های ۱۰ و ۲۶ رو دوره کنید!
✨️
.

.

.

جیمین نگاهی به رنگ موهاش توی آینه انداخت
= نظرت چیه؟
+ کارت عالی بود.

این رنگ موها خیلی وقت پیش رو به خاطرش میاورد. زمانی که تنها دغدغه زندگیش دانشگاه و نمره بود.
شاید این رنگ بتونه بازم خوشحالی و انگیزه ی اون زمانو بهش برگردونه. و آیا این تنها دلیلش بود؟

از آرایشگاه بیرون اومد و سوار لامبورگینیش شد. ماشینی که پر از خاطره بود. از یونگی ای که یک ماه تمام اونو ندیده بود!
به سمت هتل فاکس به راه افتاد.
به محض رسیدن و وارد شدن با قیافه ی تعجب کرده ی تهیونگ روبرو شد که بهش زل زده بود
/ جی..... جیمین؟..... نکنه سفر در زمان کردیم؟ یعنی الان منم برگشتم چندسال پیش؟
+ چرت نگو. بهم میاد یا نه؟
/ بی نظیر شدی.
+ خوبه. پس بیا بریم پایین.

باهم دیگه از پله ها پایین رفتن. جیمین نگاهی به ماشینی که برای امشب آماده کرده بودن انداخت
+ عالیه.
/ درباره ی امشب مطمئنی؟ واقعا چرا میخوای خودتو بندازی جلوی چشم هانتر؟ مگه نگفتی یه مشت قاچاقچی انسانن؟
+ نگران نباش ته. میدونم دارم چیکار میکنم. ولی نصف مسابقات غیر قانونی این شهرو هانتر زیر نظر داره. اگه بخوام پیشرفت کنم باید یه کاری کنم جلوی پامون زانو بزنن.
/ جیمین منو نترسون.
+ نترس.
/ باشه. بهت اعتماد دارم. درباره یونگی چی؟
+ چی؟
/ آمادگیشو داری باهاش روبرو شی؟

تهیونگ میدونست یه چیزی توی ذهن جیمین هست. اون مدتها بود درباره یونگی حرفی نمیزد ولی بهشم نمیومد افسرده و ناراحت باشه. تهیونگ اوایل فکر میکرد که ممکنه جیمین از درون ناراحت باشه ولی اون از حالت عادی ام بهتر بود. روی مسابقاتش تمرکز کرده بود و حتی یه مسابقه رو هم برده بود.

جیمین لبخند محوی زد
+ من باهاش مشکلی ندارم.
/ باشه خوبه.

.

نامجون به هتل فاکس رسید. با دیدن ماشین جیمین میدونست که اونم رسیده. ترجیح داد به پایین نره و مزاحمشون نشه.
روی کاناپه نشست و گوشیشو بیرون آورد و پیامی برای یونگی فرستاد
( = هی یونگی امشب برای مسابقه میرسی؟
- پروازم یکم تاخیر داره ولی میرسم. )

.

.

فلش بک به سه هفته قبل

نامجون در زد و یونگی درو باز کرد. نامجون وارد خونه شد و با دیدن چمدان گوشه ی خونه تعجب کرد
= جایی میری؟
- میرم چین!
= با سه هون؟
- آره.
= واقعا فکرشم نمیکردم اینجوری به جیمین خیانت کنی.
- من دارم برای کار میرم. با سه هون رابطه ای ندارم.
= بیخیال یونگی راستشو بگو. بالاخره که معلوم میشه.
- دارم راستشو میگم.
= پس چرا با جیمین بهم زدی؟
- اون دلیلش فرق داره. قرار نیست واست خودمو توجیح کنم.
= به همین سادگی؟
- .......
= باشه....... برو..... بفرما!

Dark Race 🔞 (yoonmin) Where stories live. Discover now