part 93

1.1K 174 261
                                    

.

- جیمین با توام .... جیمین وایسا....

یونگی سریع دوید و روبروی ماشین تمرینی جیمین ایستاد و نزاشت حرکت کنه.
چند بار روی کاپوت زد
- پیاده شو.

جیمین کمربندشو باز کرد و پیاده شد
+ این دور آخر تمرینه. نیم ساعت دیگه تموم میشه.
- چی میگی؟ تو سه روزه خونه نیومدی! با اینطوری تمرین کردن به جایی نمیرسی ماشینو خاموش کن.
+ دیدی که رسیدم.
- همیشه قرار نیست رقیبات آسون باشن.
+ پس حالا میخوای برد منو آسون جلوه بدی؟ واقعا که.

بازم توی ماشین نشست
- جیمین بیخیال. پیاده شو..... جیمین....

اما جیمین فرمانو چرخوند و از کنار یونگی سریع گاز داد و وارد جاده تمرینی کوهستانی شد.
- لعنت بهت....

یونگی کمی به دور شدنش نگاه کرد و بعدم به داخل فاکس برگشت.
نزدیک به سه روز تمام بود که جیمین به بهانه کار و نزدیک بودن به محل تمرین توی فاکس مونده بود و خونه نمیرفت و این داشت یونگی رو کلافه میکرد.
به میزی که نامجون و تهیونگ و جونگ کوک دورش نشسته بودن و داشتن غذا میخوردن نزدیک شد.
نامجون سریع گفت
= یونگی بهش یکم وقت بده.
- الان به نظرت این رفتاراش عادیه که بهش وقت بدم؟
= خب به نظرت چرا اینطوری شده؟
- چون نباید میزاشتم اینقدر زود مسابقه بده. همین الانشم اسم خودشو توی لیست چندتا تا از مسابقه های این هفته نوشته.
= درکش میکنم. مدت زیادیه به دلایل مختلف مسابقه رو کنار گذاشته بود. الان کلی ذوق داره. خودمم یه روزایی اینجوری بودم.

یونگی جلو رفت و نشست
- میدونم منظورت چیه ولی داره زیاده روی میکنه. باورتون میشه سه شبه اینجا میمونه؟

تهیونگ گفت
= آره رئیس من میدونم. خودم هر شب پیشش موندم. ولی باید بگم حق با توئه. به اندازه کافی نمیخوابه و غذا نمیخوره. فقط کمی استراحت میکنه و بعدم دوباره و دوباره تمرین.

یونگی از عصبانیت و ناراحتی به صندلیش تکیه داد. تهیونگ کمی فکر کرد و گفت
= میگم.... میخوای من باهاش حرف بزنم؟
- اون حاضر نیست دو دقیقه وایسه با من حرف بزنه انتظار داری به تو گوش کنه؟
= یکم ازت دلخوره میخواد لج کنه. جیمین واقعا گاهی کینه ای میشه.... به هرحال من دوستشم شاید بهم گوش کنه.

یونگی از جاش بلند شد
- نمیخواد خودتو اذیت کنی. جیمین اگه نخواد به حرف هیچکس گوش نمیکنه.... من برم بالا یکم دراز بکشم.

و به سمت پله ها رفت.
تهیونگ سرشو کج کرد و به جونگ کوک نگاه کرد
= تو ایده ای نداری؟
/ من؟ خودتم میدونی یکی از دلایل خشم جیمین منم.
= اینقدر بد بین نباش. درست میشه.

.

.

.

نزدیک به نیم ساعت بعد صدای ترمز محکم ماشین تمرینی رو شنیدن.
جیمین درحالی که دستکشاشو از دستش درمیاورد وارد فاکس شد.
تهیونگ صداشو بلند کرد
= هی پسر بیا ناهار بخور.... از همون مرغا که دوست داری گرفتیم.

Dark Race 🔞 (yoonmin) Where stories live. Discover now