کشتی به یک قدمی لنگرگاه نزدیک شد.
ساعت حدودای چهار صبح بود و اون زمان که باعث میشد شهر خلوت باشه میتونست بهترین موقع برای جنگ بر سر قدرت دوتا گروه خلافکار بشه....با توقف کشتی افراد روی کشتی با گروه اچ روبرو شدن که روی تخته های چوبی ساحل به ردیف و کنار هم ایستاده و بودن و البته دور تا دورشونم نگهبانای خودشون با دستای آماده به شلیک که روی کمربندشون قرار داشت.
چند نفر و البته آلفرد از پله های کنار دماغه کشتی که برای خروج اضطراری بود پایین رفتن و جلوی اونها ایستادن..
.
.
.
اریک لباسهای جیمین و نیکول رو توی آب انداخت و بعد از بستن اون در به داخل کشتی برگشت.
خوشبختانه توی کشتی هیچ گونه دوربین مداربسته ای نبود چون اون آدما نمیخواستن یه وقت دوربینا توسط پلیس یا کسی هک بشه و البته به خاطر این اتفاقی که یهو افتاده بود تمام بادیگاردا همراه افراد مهم رفته بودن و کسی حواسش به اریک نبود.
میدونست موندنش اینجا فقط دردسره. باید یه جوری خودشو قاطی بقیه کنه. پس به سمت جلوی کشتی به راه افتاد..
.
.
.
چراغ های کم سویی روی پله های چوبی ساحل بودن. درسته فصل سردی نبود ولی مطمئنا این موقع صبح و لباس خیس و شنا کردن هشتصد متر اونم با ترس ، بدن هرکسی رو به لرزه مینداخت.
جیمین خودشو به لبه ی پل چوبی رسوند. دستشو به میله گرفت و خودشو بالا کشید.
بدنشو به سمت آب تا کرد
+ دستاتو بده به من.نیکول درحالی که از خستگی دیگه نمیتونست ادامه بده محکم دست جیمینو گرفت و خودشو بالا کشید.
هردو روی لبه ی پل نشتن و با سرفه زدن سعی میکردن آبی که توی ریه هاشون رفته رو بیرون بدن و نفسی تازه کنن.
+ حالت خوبه؟
/ آره....جیمین از دور نگاهی به کشتی انداخت که به ساحل رسیده بود
+ وقت رفتنه. اونا ممکنه هرلحظه متوجه نبودنمون بشن.
/ باشه.هردو بلند شدن و با هم دیگه به راه افتادن.
کمی سرد بود ولی براشون مهم نبود. با خارج شدن از فضای ساحلی به پارک بزرگی رسیدن که کنارش جاده قرار داشت
+ الان ماشین زیادی نیست. ولی باید یه تاکسی پیدا کنیم و بریم به آدرسی که اریک داده.
YOU ARE READING
Dark Race 🔞 (yoonmin)
Actionهمه چیز از مسابقات غیر قانونی ماشین بوسان شروع شد. جیمین نمیدونست چرا به خاطر بردن یه مسابقه ساده باید شکنجه شه و بهش تجاوز بشه. و یونگی هم میدونست که با این باخت شهرتش زیر سوال رفته و باید خشمشو خالی میکرد! ...... اما جیمین حالا که یه بار در مساب...