part 34

1.4K 179 160
                                    

صبح روز مسابقه ی دوهزار

چند روزی طبق روال گذشت. جیمین هر روز صبح به خونه ی یونگی میرفت و تمام روتین آمادگی رو انجام میداد. بعدشم آماده سازی ماشین هارو انجام میداد و بعدش یا به نمایشگاهش سر میزد یا با دوستاش وقت میگذروند.
همه چیز خوب و با برنامه پیش میرفت.
روز آخر بود و شبش باید به محل شروع مسابقه میرفتن.
هوا هنوز تاریک بود. جیمین یه حس خیسی روی گونش احساس کرد. چشماشو باز کرد و با سگش روبرو شد
+ سلام کوچولو.... ساعت چنده؟

نگاهی به ساعتش انداخت
+ تو از ساعتم دقیق تری ها؟ همیشه تو بیدارم میکنی.

بلند شد و سریع آماده شد.
+ مثل اینکه توام باید با خودم ببرم. شاید بسپرمت به لیسا نمیتونم دو روز تنهات بزارم

سگ رو هم با خودش برد و توی ماشینش گذاشت و به راه افتاد.

سگ رو هم با خودش برد و توی ماشینش گذاشت و به راه افتاد

Oops! Bu görüntü içerik kurallarımıza uymuyor. Yayımlamaya devam etmek için görüntüyü kaldırmayı ya da başka bir görüntü yüklemeyi deneyin.


راس ساعت پنج صبح خونه ی یونگی بود. همیشه توی حیاط منتظرش میشد ولی امروز یونگی بعد از گذشت یک ربع هنوز نیومده بود. جیمین هم که همیشه برای دعوا آماده بود از ماشینش پیاده شد و با سگش به سمت در رفت. کمی فشارش داد. در باز بود. وارد خونه شد ولی اثری از یونگی نبود. یعنی خواب مونده؟ سگ رو توی سالن اصلی زمین گذاشت و به سمت اتاق یونگی رفت و درو کمی باز کرد. یونگی پنجره رو باز گذاشته بود و خودشم خواب بود! جیمین دستاشو از حرص مشت کرد و به سمت تخت رفت. یکی از متکاهای کنارشو برداشت و باهاش آروم به سینه ی یونگی کوبید.... یونگی ولی خواب تر از اونی بود که توجه کنه. پس جیمین بازم متکارو بالا برد و محکم تر کوبید.
یونگی این بار کمی توی جاش تکون خورد و با چشمای بسته با دستش توی هوا ضربه زد
- خوابم میااااددد..... برو اونور.

جیمین که عصبی تر شده بود بازم چند بار پشت سر هم زد.  یونگی این بار دستشو دراز کرد و دست جیمین رو گرفت و به طرف خودش کشید! جیمین تعادلشو از دست داد و روی سینه ی یونگی افتاد.
یونگی با افتادن وزن پسر روی بدنش دردش گرفت و چشماشو باز کرد و با جیمین چشم تو چشم شد!
چند ثانیه هردوشون تو همون حالت موندن و یونگی خیلی بیحال گفت
- هنوزم دارم خوابتو میبینم یا واقعی هستی؟

و دستشو آروم به سمت صورت جیمین برد و گونشو نوازش کرد
- تو خیلی خوشگلی!..... تاحالا آدمی به جذابیه تو ندیدم!

Dark Race 🔞 (yoonmin) Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin