صبح روز بعد
یونگی زودتر از جیمین بیدار شد. بلند شد و به داخل تراس اتاق رفت. نمای زیبایی بود و دور تا دورشون درخت و جنگل بود.
چون دم صبح بود هوا خنک بود. به سمت چمدونش رفت و کمی گشت. دنبال لباس ورزشی بود ولی مثل اینکه جیمین براش لباس ورزشی نزاشته بود پس یه دست لباس ساده آبی پوشید و یه سوئیشرت برداشت.
از دور لبخندی به چهره غرق خواب جیمین زد و از اتاق بیرون رفت.
سرشو پایین انداخته بود و داشت زیپ سوئیشرتشو میبست که محکم به یه نفر خورد. سرشو بالا آورد و چهره ی عصبانی هوسوک رو دید
- من باید عصبانی باشم اونوقت تو اخم کردی؟!
= نرو رو اعصابم عوضی
- هوی.... مواظب حرف زدنت باش.
= برو اونور حوصله بحث باهاتو ندارم.با پهلوش یونگی رو کنار زد و رد شد و رفت
- هاه.... دیوونه...یونگی به طبقه ی پایین رفت و نامجونو دید که داره قهوه میخوره
- هی نامجون.... میای بریم یکم بدوییم؟
= من تازگیا تنبل شدم ولی باهات میام. بزار برم لباسمو عوض کنم.
- باشه. منتظرتم.نامجون بعد از چند دقیقه برگشت و باهم به بیرون رفتن....
.
.تهیونگ از اتاقش بیرون اومد و یکم کش و قوس به بدنش داد. به سمت اتاق جیمین و یونگی رفت و در زد
/ هی برو بچدستگیره رو پیچوند و در باز بود. توی اتاقو نگاه کرد. فقط جیمین روی تخت خوابیده بود.
وارد شد و به سمت پنجره رفت و پرده رو کنار زد
/ جیمین پاشو... ببین چه هوای خوبیه... جیمیییییین....
+ خفههه.... گمشو بیرون.
/ چه بداخلاق.... پاشو دوست صمیمیت اومده. پاشو بریم پایین. اومدی تعطیلات نه خوابگاه.
+ خوابم میاد.
/ چشماتو باز کن خوابت میپره.... بوی فرندت کجاست؟
+ نمیدونم.
/ میبینم که لخت خوابیدی و تختم حسابی بهم ریخته. شب طولانی ای داشتین نه؟!!!
+ تهی خفه میشی یا نه؟
/ من اینقدر پایم اونوقت تو همراهی نمیکنی..... راستی جی جی رو چیکار کردین؟ تنهاست؟
+ زنگ زدم یه پرستار خونگی بره پیشش.
/ آها.... خب میگفتی من یکی رو سراغ داشتم.
+ کی؟
/ ها؟.... هیچکی ولش کن.
+ مشکوک میزنی.
/ پاشو.... پاشو برو یه دوش بگیر بعد بیا پایین.تهیونگ به طبقه پایین رفت.
أنت تقرأ
Dark Race 🔞 (yoonmin)
حركة (أكشن)همه چیز از مسابقات غیر قانونی ماشین بوسان شروع شد. جیمین نمیدونست چرا به خاطر بردن یه مسابقه ساده باید شکنجه شه و بهش تجاوز بشه. و یونگی هم میدونست که با این باخت شهرتش زیر سوال رفته و باید خشمشو خالی میکرد! ...... اما جیمین حالا که یه بار در مساب...