part 58

1.7K 215 234
                                    

صبح روز بعد

یونگی زودتر از جیمین بیدار شد. بلند شد و به داخل تراس اتاق رفت. نمای زیبایی بود و دور تا دورشون درخت و جنگل بود.
چون دم صبح بود هوا خنک بود. به سمت چمدونش رفت و کمی گشت. دنبال لباس ورزشی بود ولی مثل اینکه جیمین براش لباس ورزشی نزاشته بود پس یه دست لباس ساده آبی پوشید و یه سوئیشرت برداشت.
از دور لبخندی به چهره غرق خواب جیمین زد و از اتاق بیرون رفت.
سرشو پایین انداخته بود و داشت زیپ سوئیشرتشو میبست که محکم به یه نفر خورد. سرشو بالا آورد و چهره ی عصبانی هوسوک رو دید
- من باید عصبانی باشم اونوقت تو اخم کردی؟!
= نرو رو اعصابم عوضی
- هوی.... مواظب حرف زدنت باش.
= برو اونور حوصله بحث باهاتو ندارم.

با پهلوش یونگی رو کنار زد و رد شد و رفت
- هاه.... دیوونه...

یونگی به طبقه ی پایین رفت و نامجونو دید که داره قهوه میخوره
- هی نامجون.... میای بریم یکم بدوییم؟
= من تازگیا تنبل شدم ولی باهات میام. بزار برم لباسمو عوض کنم.
- باشه. منتظرتم.

نامجون بعد از چند دقیقه برگشت و باهم به بیرون رفتن....

.
.

تهیونگ از اتاقش بیرون اومد و یکم کش و قوس به بدنش داد. به سمت اتاق جیمین و یونگی رفت و در زد
/ هی برو بچ

دستگیره رو پیچوند و در باز بود. توی اتاقو نگاه کرد. فقط جیمین روی تخت خوابیده بود.
وارد شد و به سمت پنجره رفت و پرده رو کنار زد
/ جیمین پاشو... ببین چه هوای خوبیه... جیمیییییین....
+ خفههه.... گمشو بیرون.
/ چه بداخلاق.... پاشو دوست صمیمیت اومده. پاشو بریم پایین. اومدی تعطیلات نه خوابگاه.
+ خوابم میاد.
/ چشماتو باز کن خوابت میپره.... بوی فرندت کجاست؟
+ نمیدونم.
/ میبینم که لخت خوابیدی و تختم حسابی بهم ریخته. شب طولانی ای داشتین نه؟!!!
+ تهی خفه میشی یا نه؟
/ من اینقدر پایم اونوقت تو همراهی نمیکنی..... راستی جی جی رو چیکار کردین؟ تنهاست؟
+ زنگ زدم یه پرستار خونگی بره پیشش.
/ آها.... خب میگفتی من یکی رو سراغ داشتم.
+ کی؟
/ ها؟.... هیچکی ولش کن.
+ مشکوک میزنی.
/ پاشو.... پاشو برو یه دوش بگیر بعد بیا پایین.

تهیونگ به طبقه پایین رفت.

اوووه! هذه الصورة لا تتبع إرشادات المحتوى الخاصة بنا. لمتابعة النشر، يرجى إزالتها أو تحميل صورة أخرى.
Dark Race 🔞 (yoonmin) حيث تعيش القصص. اكتشف الآن