part 35

1.5K 185 124
                                    

مسابقه در بزرگراه بیرون از شهر ادامه داشت. دقایقی از شروع مسابقه نگذشته بود و هنوز ماشین ها تا حدودی بافاصله ی کم از هم حرکت میکردند.
اکثر ماشینها دوسرنشین داشتند اما تک سرنشین هم وجود داشت.
البته اینطور نبود که همه ی ماشین ها و راننده ها حرفه ای باشن. چندی از اونا بچه پولدارایی بودن که فقط به فکر آدرنالین اضافی بودن و با ماشین های غیر مجاز مسابقه ای شرکت کرده بودن و از همین ابتدا نیتروهاشونو برای خودی نشون دادن مصرف میکردن و مشخص بود که به زودی دستگیر میشن اما باعث میشدن که ماشین های دیگه هم در معرض خطر باشن.

سرعت اکثر ماشینا از همین ابتدا بالا بود و با سرعتی نزدیک به دویست تا میروندن! جیمین اطلاع زیادی درباره مسابقات طولانی نداشت پس سوالات زیادی هم براش به وجود میومد+ حالا چرا اینقدر سرعت همه بالاست؟ میخوان کل دوهزار کیلومترو با این سرعت برن؟- اصولا ت...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


سرعت اکثر ماشینا از همین ابتدا بالا بود و با سرعتی نزدیک به دویست تا میروندن!
جیمین اطلاع زیادی درباره مسابقات طولانی نداشت پس سوالات زیادی هم براش به وجود میومد
+ حالا چرا اینقدر سرعت همه بالاست؟ میخوان کل دوهزار کیلومترو با این سرعت برن؟
- اصولا تو مسابقات استقامتم یه چیزی هست به نام کری خونی. همه اولش جو گیرن و انرژی دارن و چندساعتی به ماشیناشون فشار میارن. با اینکه غلطه ولی ماهم برای اینکه جا نمونیم مجبوریم تا یه جایی پابه پای همه پیش بریم. خوبیش اینه از همین اول هرکس ماشینش جوش بیاره خود به خود کنار میکشه.
+ آها!

یونگی نگاهی به جیمین انداخت
- تو میتونی بخوابی.
+ به اندازه کافی مجبورم کردی امروز بخوابم دیگه خوابم نمیاد..... بزار منم یکم برونم!
- همچنان امیدواری نابغه؟ بهت که گفتم امکان نداره بزارم برونی.
+ اگه بکشمت چی؟
- شوخیه خوبی بود.
+ زیاد مطمئن نباش. بالاخره یه جا مجبور میشی.
- .....
+ خوبه. حرفم نزن.
- مطمئنم اینقدر باهات حرف خواهم زد و دعوا خواهیم کرد که باید انرژیمو ذخیره کنم.
+ خفه نمکدون!

با سرعت بالای ماشین ها تقریبا تمامیه دوربین های بزرگراه مشخصات ماشین هارو گرفتن و میشه گفت از این لحظه اون ها وارد بازی ای شدن که راه برگشت نداره.
بعد از طی کردن صد کیلومتر در بین یک دوراهی نصفی از ماشین ها برای راه گم کنیه پلیس ها و عدم پیش بینیه مقصد اونها راهشونو جدا کردن تا در کنار لنج اونهارو ملاقات کنن.

.
.

کمی بعد از شروع مسابقه تمامی همراها و البته اعضای فاکس به خونه هاشون برگشتن. اونها حداقل تا صبح نمیتونستن خبری از اعضا داشته باشن و باید صبر میکردن و حواسشونو پرت نمیکردن.
لیسا و نامجون به هتل رفتن تا این چند روز رو هم اونجا بگذرونن و حواسشون به جی جی هم باشه.
هوسک هم قصد داشت به خونش بره. تهیونگ بهش نزدیک شد و پرسید
/ هی رفیق. نظرت چیه امشبو مثل گذشته ها پیش هم بمونیم ها؟.... حداقل تا پایان مسابقه مرخصیم پس....
= آره فکر خوبیه. بریم خونه ی من؟
/ فرقی نداره.
= نامجون مارو میرسونه. بیا بریم.

Dark Race 🔞 (yoonmin) Where stories live. Discover now