part 60

1.7K 210 208
                                    

یونگی شماره ی جونگ کوک رو که قبلا بهش زنگ زده بود و توی گوشیش داشت رو گرفت و منتظر شد تا جواب بده. کمی با تاخیر جواب داد
= چیه؟
- سلام نشانه ادبه.
= خفه بابا..... زرتو بزن.
- در عجبم اصلا چرا دارم به کاری که گفتی عمل میکنم
= وقت ندارم
- فردا شب بیا به آدرسی که الان برات فرستادم.
= میخوای سرمو زیر آب کنی؟
- نترس تفلون. تو به درد مردن هم نمیخوری..... من و جیمین میخوایم بریم یه مسابقه رو از نزدیک ببینیم. اگه میخوای به جیمین نزدیک شی باید به چیزایی که اون دوست داره نزدیک تر شی و البته برات بد نیست به علاقه مندی زنتم اهمیت بدی.
= اصلا به تو چه ربطب داره؟....... ببینم آیو هم مسابقه میده؟
- نه. مسابقه ی مهمیه.
= باید مسابقه بده. الان چندوقتیه همش غر میزنه.
- تو فکر کردی رئیسمی که هرچی میگی برات انجام بدم؟
= تو باید کلاتو بندازی هوا که دارم وقتمو با حرف زدن باهات تلف میکنم و میزارم نفس بکشی.... به نفعته جیمین منو تحویل بگیره.

و بدون حرف دیگه ای گوشی رو قطع کرد
- بیشعور!

یونگی سرشو بالا آورد و به تهیونگ که جلوش نشسته بود نگاه کرد
/ پس جونگ کوک باهات مشکل داره؟
- بله و نپرس چرا.
/ عجیبه. اون آدم خوش برخوردیه.
- یه آدم بیخود و نچسبه. حالا هم ساکت شو تا زنگ بزنم سویونگ.

یونگی شماره ی سویونگو گرفت. سویونگ سریع جواب داد
= الو یونگی؟
- سلام دختر چطوری؟
= من عالیم. وای. خیلی وقته شنیدم به هوش اومدی ولی گفتم حتما سرت شلوغه. باورم نمیشه زنگ زدی.
- الان جی جی رو دیدم یادت افتادم. گفتم حالتو بپرسم.
= من خیلی خوبم و با شنیدن صدات بهتر شدم.
- لطف داری..... میگم سویونگ وقت آزاد داری؟
= آره چطور؟
- فردا شب یه مسابقه ماشین برگذار میشه خواستم دعوتت کنم. یه جورایی همرو دعوت کردم که ببینمتون. خوش حال میشم توام بیای.
= این خیلی خوبه. حتما میام.
- پس آدرس و تایمو برات میفرستم..... میبینمت.
= باشه. فعلا.

و گوشی رو قطع کرد. تهیونگ با چشمایی که شبیه دوتا قلب شده بودن داشت به یونگی نگاه میکرد
/ رئیس جونم فکر کنم دارم عاشقت میشم.
- پاشو برو برام قهوه بیار. اینجوری ام نگام نکن.
/ چششششم.

تهیونگ با دوتا قهوه برگشت و کنار یونگی نشست
/ ولی رئیس توی مسابقه یه کاری کن سویونگ بهم توجه کنه.
- باشه بابا یه کاری میکنم بچسبه بهت.
/ خیلی خوبی. واقعا جیمین خیلی بی رحمه که دو روزه بهت زنگ نزده.
- چه میشه کرد؟
/ میخوای برم باهاش حرف بزنم؟
- نه لازم نیست.

.
.

فلش بک به دو روز قبل......

یونگی چمدونشو آماده کرد.
- خب دیگه بریم.
+ کجا؟
- خونه ی من دیگه.
+ میخوای بری؟
- آره دیگه مگه نمیای؟
+ فکر کنم شونت بهتر شده پس دیگه اونقدارهم نیازی به حضور من نیست!
- جیمین شوخی نکن. تو قول دادی پیشم بمونی.
+ گفتم تا وقتی خوب شی.
- من نمیتونم تنها بمونم بهت عادت کردم.
+ بازم داری بچه میشی.
- به خاطر بچه بازی نیست. قرار شد باهم زندگی کنیم.
+ همون وقتم بهت گفتم نه.
- باشه پس منم نمیرم.
+ لج نکن. خونه ی خودت راحت تری. تو از آپارتمان خوشت نمیاد.
- ......

Dark Race 🔞 (yoonmin) Where stories live. Discover now