حدود یک ساعت گذشت ولی جاده هنوز باز نشده بود و تمام ماشینا موتورشونو خاموش کرده بودن و چون هواهم سرد بود توی ماشیناشون مونده بودن و بیرون نمیومدن. سکوت بدی همه جارو گرفته بود. کم کم شدت بارش برف بیشتر شده بود و هرلحظه روی جاده رو میپوشوند. اگر خیلی طول میکشید امکان داشت که راه بندان بشه.
یونگی درحالی که به صندلیش تکیه داده بود و آهنگی روهم با صدای کم گذاشته بود درحال خوردن ساندویجش بود.
- جیمین توام بخور
+ گشنم نیست وقتی خواب بودی یه چیزایی خوردم
- رانندگی چطور بود؟
+ خوب بود. جاده یکم ناجور بود ولی دوسش داشتم
نگاه یونگی به کامیون کناریشون افتاد
- وایسا ببینم اون کامیون سوخته؟
+ وقت گیر آوردی؟
- باید از فرصتا استفاده کرد..... وایسا برم بپرسم.یونگی پیاده شد و به سمت کامیون رفت و با رانندش حرف زد. چند دقیقه ی بعد با یه شلنگ به ماشین نزدیک شدن و درحال بنزین زدن بودن.... بعد از تموم شدنش یونگی به داخل ماشین برگشت
- میگفت چون اضطراریه به هرماشین چندلیتر بیشتر نمیده ولی بازم خوبه.... باکمون روی سه چهارمه.گوشیه جیمین زنگ خورد. تهیونگ بود
+ الو تهی
/ جیمین سلام. درحال رانندگی که نیستی؟
+ نه توی ترافیک گیر کردیم. بهمن اومده.
/ اوه..... اوضاع بده؟
+ آره ولی مجبورن بازش کنن. احتمالا یکم از برنامه عقب میفتیم.
/ چند کیلومتر دیگه مونده تا پایان؟
+ حدود پونصد کیلومتر
/ خوبه پس اگر جاده باز شه تا صبح تمومه
+ احتمالا
/ میگم.....تهیونگ و جیمین همچنان درحال حرف زدن بود که یهو صدای رعد و برق اومد
/ صدای چی بود جیمین؟
+ رعد و برق. آسمون اینجا امشب لج کرده......ناگهان یه چیزی یادش اومد. صدای رعد و برق و.....
سریع به سمت یونگی برگشت. یونگی از پنجره به آسمون زل زده بود و تکون نمیخورد!
+ تهیونگ بعدا بهت زنگ میزنم
/ باشه. چیزی شده؟
+ نه فقط باید یه چیزی رو چک کنم.
/ اوکی. مراقب باش.جیمین گوشی رو قطع کرد و کنار گذاشت
+ هی تو حالت خوبه؟!یونگی جوابش رو نداد. انگار که اصلا صداشو نمیشنید.... جیمین چندبار دیگه هم سعی کرد
+ الو.... زنده ای؟...... جواب بده..... چرا چیزی نمیگی؟!
YOU ARE READING
Dark Race 🔞 (yoonmin)
Actionهمه چیز از مسابقات غیر قانونی ماشین بوسان شروع شد. جیمین نمیدونست چرا به خاطر بردن یه مسابقه ساده باید شکنجه شه و بهش تجاوز بشه. و یونگی هم میدونست که با این باخت شهرتش زیر سوال رفته و باید خشمشو خالی میکرد! ...... اما جیمین حالا که یه بار در مساب...