شب مسابقه ی خیابانی فرا رسید. این اولین مسابقه بعد از پیوستن جیمین به فاکس بود. این دو روزه ذهن جیمین خیلی درگیر بود. درباره مسابقات و حرف های هوسوک.
مسابقه در جاده ای خارج از شهر و به دور از پلیس و مردم قرار بود برگزار شه.
فقط عده ای از طرفدارا جمع شده بودن و اعضای گروه ها و راننده ها. بازی زیاد مهمی نبود. ولی خب چون اکثر این بازیا شرطبندی روی پول های زیادی بود بردنشون هم خالی از لطف نبود.
جیمین به حرف های تهیونگ فکر میکرد که بهش گفته بود ممکنه انتخاب نشه!
گروه فاکس که کلا 7 نفرشون اومده بودن کنار یکی از ماشین هاشون جمع بودن. همون لحظه نامجون سر رسید و گفت
= رئیس امشب نمیاد. من و کای مسابقه میدیمجیمین متوجه شد که بله کارش سخت بود، سخت ترم شد. بعد از دور شدن همه پیش نامجون رفت و آهسته پرسید
+ پس من چی؟ میدونی که خیلی آمادم
= ببخشید جیمین. ولی انتخاب راننده ها با من نیست. اگه به من بود بهت فرصت میدادم ولی یونگی یکم سخت گیرهجیمین میتونست دعوا راه بندازه اما اینجوری نمیشد. باید با خود یونگی حرف میزد. برای همین بیخیال شد.
15 تا راننده آماده بودن و پشت خط ایستادن. مسابقه با حرکت پرچم شروع شد و ماشین ها در تاریکی و جاده ناپدید شدن. مسیر طولانی بود و تا پایان خط کسی نمیتونست بفهمه کی برنده میشه.
جیمین رفت و کنار لیسا ایستاد و پرسید
+ لیسا ، رئیست فردا کجاست؟
/ چیکارش داری؟
+ میخوام باهاش حرف بزنم
/ ناراحتی که انتخاب نشدی؟ ببین میدونم حست چیه ولی منم جای رئیس بودم به این زودیا بهت اجازه نمیدادم!
+ ولی من تازه کار نیستم. حتی قبل از پیوستن به فاکسم تو چندتا مسابقه کوچیک برنده شدم
/ میدونم. ولی با اینحال زوده
+ تو کاریت نباشه این بین من و اونه. میخوام با خودش حرف بزنم
/ باشه. فردا صبح قبل 10 بیا به هتل چون بعدش میخواد بره جایی
+ باشه.
BINABASA MO ANG
Dark Race 🔞 (yoonmin)
Actionهمه چیز از مسابقات غیر قانونی ماشین بوسان شروع شد. جیمین نمیدونست چرا به خاطر بردن یه مسابقه ساده باید شکنجه شه و بهش تجاوز بشه. و یونگی هم میدونست که با این باخت شهرتش زیر سوال رفته و باید خشمشو خالی میکرد! ...... اما جیمین حالا که یه بار در مساب...