.
- خب جیمین اینجا صدمین جاییه که اومدیم. دیگه بیا و یکیشو انتخاب کن.
+ یونگیییی.... هیچکدومشونو دوست نداشتم.
- خب ما که نمیخوایم توش زندگی کنیم.
+ چرا میکنیم.... آدم بیشتر وقتشو توی محیط کارش میگذرونه. پس مهمه.نامجون به اون دوتا که درحال بحث کردن بودن نزدیک شد
= یونگی اذیتش نکن. لیسا هم برای انتخاب تالار عروسی خیلی ایراد میگرفت. بعضیا سلیقشون حساسه و مطمئنا جیمین هم همینطوریه.تقریبا دو هفته ای میشد که جیمین و یونگی گشتن دنبال یه مکان جدید برای فاکس رو شروع کرده بودن. اما جیمین به هیچ کدوم راضی نمیشد و از هرکدوم یه ایرادی میگرفت. یکی کوچیکه ، یکی خیلی بزرگه ، یکی گاراج نداره ، یکی جاش بده و.....
یونگی آهی کشید و از خستگی روی صندلی نشست
- جیمین همون هتل قبلی که داشتم کلی ایراد داشت و تو از نظرت اوکی بود پس چرا حالا اینقدر گیر میدی؟
+ کی گفته نظرم اوکی بود؟
- پس با اونم مشکل داشتی؟
+ آره. اول اینکه گاراجش برای تعمیرات کوچیک بود. بعدم شما سالن رو خودتون ساخته بودین و خیلی دلگیر بود. باید سالن اصلی جایی برای مشورت و جلسه هم داشته باشه.
- ولی من و نامجون درستش کرده بودیم و ما زیاد حساس نیستیم. همینکه یه جایی برای نشستن باشه حله.
+ اون زمان تموم شد حالا من تصمیم میگیرم. در ضمن ما نیازی به ساختمانی شبیه هتل نداریم. دلیلی نداره کلی اتاق بی استفاده بمونن.یونگی بلند شد و جلو رفت
- نه جیمین. این دیگه زیاده رویه. باید حتما چیزی شبیه هتل باشه و اتاق استراحت برای تمامی اعضا داشته باشه. این سبک کاری فاکس از اول بوده و چیزیه که مارو از بقیه متفاوت کرده.
+ چون رئیسشون یعنی تو خیلی پولدار بوده؟
- تیکه ننداز. پولداری تنها نبوده من یه زمانی بهترین راننده این کشور بودم و حق داشتم بهترینارو بخوام.
+ به هرحال.... جاهایی که تا الان دیدیم هیچ کدوم بی ایراد نبود پس بازم میگردیم....اینو گفت و از ساختمونی که برای دیدنش اومده بودن بیرون رفت.
یونگی نگاهی به نامجون انداخت
- میبنی توروخدا؟
= خب راست میگه. اون میخواد یه چیز پرفکت پیدا کنه.
- نامجون دو هفتست که داریم میگردیم ولی از هیچ کدوم خوشش نمیاد. تا الان میتونستیم فاکسو بازم ببریم تو مسابقات.نامجون زیر چشمی به یونگی نگاهی انداخت
= وایسا ببینم.... مگه تو نبودی که از اولم علاقه ای به بازگشت فاکس نداشتی؟
- خب چه میشه کرد؟ همش تقصیر جیمینه. اینقدر زیر گوشم میخونه که هرروز خودمم دارم اخبارشو چک میکنم. الان وقت مناسبی برای برگشتنه... اوضاع آروم شده و کسی گنده نشده.... همه هم دلشون هیجان میخواد.
= باشه. حق با توئه. منم همین فکرو میکنم. میتونیم سریع تر شروع کنیم.
- چطوری؟ لوس بازیای جیمینو که میبینی.
= فکر کنم خودت میتونی درستش کنی.
- چطوری؟
= بهش فکر کن یونگی..... الان جیمین ذهنش هزارجا میره و فقط فکر شروعه. تو باید یادش بیاری که چیزای مهمتریم هست یعنی....
YOU ARE READING
Dark Race 🔞 (yoonmin)
Actionهمه چیز از مسابقات غیر قانونی ماشین بوسان شروع شد. جیمین نمیدونست چرا به خاطر بردن یه مسابقه ساده باید شکنجه شه و بهش تجاوز بشه. و یونگی هم میدونست که با این باخت شهرتش زیر سوال رفته و باید خشمشو خالی میکرد! ...... اما جیمین حالا که یه بار در مساب...