تصادف

1.2K 140 7
                                    

***** دره خونه رو باز كردم و با كفش رفتم تو كه مامانم با جيغ ازم استقبال كرد:دختررررره ى سه نقطهههه!همين الان اينجا رو تميز كردم الانم بايد گمشم برم سره كار باززز!
-به عنم خو:|خستم ولى كن!
مامانم با كيفش زد تو سرم-دختره ى بى ادبببب!
-اى اى مامااااااان!
همين جور داشت ميزد تو سرم كه دوويدمو رفتم سمت پله ها و تا خواستم برم تو اتاقم مامانم گفت-دختره ى گشاد بايد برى دنبال اجيت!
وا رفتم-نعععععععع
مامانم-عارهههههههههه
و دره خونه رو پق بست!
اى ريدم به زندگى!رفتم تو اتاقمو خودمو پرت كردم روى تختو كفاشمو همون جور دراز كش در اوردم
ساعتو...يه يه ساعت ديگه وقت دارم برم دنبالش
ساعتو كوك كردمو خوابيدم....
******
"رينننگ رينننننننگ"
اهههه!دستمو بردم به سمت ساعت پرتش كردم تو ديوار....هم...
يكم ديگه بيدار ميشم
******
چشامو باز كردمو خميازه اى كشيدم و لبه ى تخت نشستم كه نگاهم به ساعت خورد شده افتاد...صبر كن ببينم....ليزااااا فاككك ليزااااا!ساعت چنديهههههه؟
سريع خم شدم كه گوشيمو بردارم كه افتادم زمين و باسنم به ديدار ... رفت!
دستمو گرفتم به باسنمو يه نگاه به ساعت كردم كه با ديدن ساعت جيغم رفت هواا!
-فاككككككك ١:٤٥!!!!!!!!من بايد ١ اونجا ميبودمممممم!
سريع رفتم و اب زدم به دستو صورتم و موهام فر دورم ريخته بود سريع يه رژ زدمو يه شلوار جين مشكى و يه تيشرت سفيد كه دو تا اسكلت روش بود پوشيدمو سريع بوتامو پوشيدم با گوشيم رفتمو سوار ماشين شدم
سريع دره ماشينو باز كردمو پامو فشار دادم روى گاز!
******
سريع ترمز كردم كه صداى تايرا در اومد خواستم پياده بشم كه
"بومممممممممم!"
با سر رفتم تو فرمون!اى كدوم بى پدر مادرى زد به ماشين فلان فلان شده ى من!
سريع از ماشين پياده شدم!هولييييى شيتتتتتت!ماشين به گا رفته بود
داد زدم-اى مرتيكه يا زنيكه گوزووو ريدى به ماشينم ميردى جلوتو ببينى بزغالههههههه؟
ماشينشم كه دودى بود پدر سگ عجب ماشينيم داشت كس كش:|
يهو دره ماشين پياده شدو واو!چرا هميشه من بايد ببينمش؟يكيشونو؟و اينكه اين كدومشونه؟هرى؟يا شايدم ادوارد؟
هروارد(😂)-اوه خانم راپانزل!
-اريس بودم!
هروارد-همون
-و شما...
هروارد-ادواردم
يهو دره عقب باز شد
-و اونم هريه!
يهو دره كمك راننده باز شدو زينم اومد بيرون!بعدشم دره پشتى بازم و يه پسر ديگه اومد بيرون!چه خبره؟
يهو يه چيزى يادم اومد و داد زدم
-اوه خداى من!بعدا...ميبينمتون!
و دوويدم و رفتم تو مدرسه ويه دختر كوچولو و يه پسر كوچولو رو ديدم كنار هم كه دختره داشت گريه ميكرد!سريع دوويدم سمتشو و ليزا رو تو بغلم گرفتم كه هق هق گريه كرد
ليزا-ازتتت متنفرم!چرا منو ول كردى فكر نكردى يكى مياد...
و ديگه گريه امونش نداد
از روى زمين بلندش كردمو به صورتش نگاه كردمو موهاى بلوندشو از صورتش كنار زدم-حالا كه چيزى نشده و تو سالمى!تازه تو جاى امنى بوديو!بهت قول ميدم كه ديگه تكرار نشه!باشه؟
و يه لبخند زدم كه ليزا خنديد و دستشو دور گردنم حلقه كرد
يه لحظه به پسر بچه اى كه جلوم بود نگاه كردم و همون طور كه ليزا تو بغلم بود خم شدم
-تو اينجا چيكار ميكنى؟
پسره-داداشم دير كرده!منم پيش ليزا موندم و ازش مواظبت كردم!
لبخندى زدمو گفتم
-عجب قهرمانى!
تا اينو گفتم پسره چشاش برق زدو گفت-ارههه قهرمان جواد!
-اوه پس اسمت جواده قهرمان خوشتيپ؟!
جواد-ارهه!
-منم اريسم
جواد-خوشبختم اريس
جوابشو دادم-منم!
ليزا رو گذاشتم پايين و رو به جواد گفتم
-فاميلت چيه؟
يهو يه صدايى از پشت سرم گفت-ماليك!
برگشتم اوه زين!
-پس داداش توعه؟
جواد رفت به سمت زين
زين-عاااره
لبخندى زدم-خب...من برم!
و دست ليزا رو گرفتم و رفتم و سوار ماشينش كردم و بعد رفتم سمت پسرا
هرى-چيزى شده؟
-ببخشيد معذرت ميخوام كه زدين به ماشينمو....:||||
ادوارد-حالا...؟
يهو اون پسره كه نميشناختم گفت-اگه بخواى ميتونم ماشينتو درست كنم
به پسره نگاه كردمو ابرومو انداختم بالا و گفتم-نه مرسى!فقط بيشتر حواستونو جمع كنيد چونكه هركى ميزنين بهش هم كالجيتون نيست!و بعد رفتمو سوار ماشينم شدمو رفتم سمت خونه
_______
چقدر بده كه بايد براى هر پارت چنديدن كا پستو بيام پايين:|پيف:|||
"پسره لويى بود😐😂"
جواددد😂😻

Twinge (Styles brothers Fanfic)Where stories live. Discover now