سريع از جام بلند شدم-هيچ!
هرى-كه هيچ؟:|
-اره هيچ:|
******
زين اسپرى رو برداشتو تكونش دادو روى ديوار نوشت-زَپ!دقيقا مثله همون تتوش!
به ديوار تكيه دادمو به اتفاقات امروز فكر ميكردم كه يهو حس كردم بدنم خيس شد!
-هييييييييييييع!
و به لباسم نگاه كردم
-زينننننننننننننننن؟
زين-جانممممم؟
-لباسممممم
ادوارد از اون ور خنديد-خوشگل شدى!
-الان خرشگل شديو نشونت ميدم!
سريع يه رنگ كه كنارمو بودو برداشتمو رفتم سمت ادوارد كه ادوارد داد زد و دوويد
ادوارد-به جان ننم اون رنگو ريختى روم ميريزمممتتت
و ادوارد بدو و من بدو
-ادوارددد صبر كننننن!
ادوارد همين جور داشتم ميدوويد كه من بهش نزديك شدم!حالااااا!و رنگ بردم عقبو اوردم جلو كه
-وايييييييى ببخشيددد!
ادوارد يه نگاه به هرى كرد و با نايل هار هار خنديدن:|
رو به دوتاشون گفتم-مرگ!
و به سمت هرى رفتم-واى ببخشيد قرار بود روى ادوارد بريزه!
هرى دستشو گذاشت روى صورتشو رنگ مشكى كه روى صورتش بودو كشيد از روى صورتش پايين
هرى يه لبخند زد از اونا كه گاييدمت ازش ميباريد-اشكال ندارهه
تمام تنش مشكى شده بود
دستمو بردم پشت كمرمو گفتم-ببخشيد ديه!
هرى-گفتم كه اشكال نداره
اونورى شدم كه به سمت زين برم كه حس كردم تمام تنم دوباره خيس شد
-واهايييييييييييييييييى!
برگشتم كه هريو با يه سطل تو دست ديدم
هرى دستشو كسيد روى لبشو گفت-گفتم اشكال نداره ولى نگفتم طلافى نميكنم
صداى هار هار نايل بلند شد(از اون خنده هاش😂💦)
دستمو به سمتش بردم-تو يكى خفه شو!
نايل-نميتونمممم واى نميدونى چقــ....
كه يهو يه سطل به رنگ بنفش روى كله اش فرود اومد
_____
خودم عاشق اين قسمتم*~*عره:|
YOU ARE READING
Twinge (Styles brothers Fanfic)
Fanfiction+تو كارى كردى كه اون ازت متنفر بشه! -چى...؟ +تو داشتى بهش تجاوز ميكردى!كسى كه داداشت عاشقشه!ادوارد دارى چيكار ميكنى؟اين تو نيستى! -من...خداى من،من داشتم چيكار ميكردم؟ +توى لعنتى به خاطر يه شرط تمام زندگيتو به فاك دادى! *به عقب تلو تلو ميخوره و سوار...