هرى داد زد كه دلقكه برگشت سمتمونو چاقو رو اورد بالا و قهقهه زد
جيغ زدم كه يهو هرى دستمو گرفتو كشيد و با شونه محكم زد به اتاق اون ورى و پرت شديم توش هرى سريع درو بست
هرى-فاك...من گوه خوردم...
اتاق خيلى سرد بودو كاملا سفيد و هوايى كه توش در گردش بود معلوم بود دستامو به بازو هام ماليدم-بريم هرى!
هرى-من نميرم پيش اون دلقك:|
-ميگم...اينجا به روح موح ميخوره هرى خواهش ميكنم بريم
يهو يه چى از زير پام رد شد-موشششششششش!
جيغ زدم و از اتاق پريدم بيرون كه دلقك جلوم ظاهر شد!
جيغ زدم و بعدش مشتمو محكم زدم به فك دلقكه و جيغ كشيدم و داد زدم-مادر فاكر!
و پريدم از اتاق بيرون كه هريم پشت سرم اومد بيرون
سريع دره اتاقو بستيم كه هرى داد زد-زدى تو فكششش!
-ريدم تو خودم!
هرى-عاليييى بود(:|)
-ژدى؟:|
هرى-خوشممم اومد
خنديدم كه يهو هرى اب دهنشو پر سرو صدا داد بيرونو و من برگشتم و يه اسكلت ديدم پشت سرم كه باز اون حركت و تكرار كردم و يه مشت با جيغ زدم به اسكلته كه پخش زمين شد
هرى-گمشو از اينجا بريم بيرون
*****
سريع از تونل اومديم بيرون كه با زانوم فرود اومد و زمينو ماچ كردم-زميننن!خورشيد!نور!زندگى!
همين جور داشتم زمينو ماچ ميكردم كه يهو متوجه شدم دارم چه گوهى ميخورم
-عيييييى
و دستمو روى لبم كشيدم و خاكارو كنار زدم
همه خنديدن
-مرگ!داشتم ميشاشيدم تو خودممم
هرى خنديد و خم شدو بلندم كرد
هرى-مسخره
-اسم بابا اصغره!ديوث😒
و دستمو از دستش كشيدم
كه يهو ادوارد اومد سمتمون و رو به هرى گفت-تو اينجا جه غلطى ميكنى؟
هرى-مرسى اره عاليم تو خوبى؟
ادوارد-شوخى نكن
هرى-خوبه كه خوبى!
ادوارد-هريعععععع
هرى-جاااانممم؟
سرمو تكون دادم و راهمو كشيدم و رفتم-بين دو تا خلّ گير كردم
يهو ادوارد اومد كنارمو و دستمو گرفت-ببخشيد
هريم از اون ور اومد دستمو گرفت-ببخشيد
-:||||
YOU ARE READING
Twinge (Styles brothers Fanfic)
Fanfiction+تو كارى كردى كه اون ازت متنفر بشه! -چى...؟ +تو داشتى بهش تجاوز ميكردى!كسى كه داداشت عاشقشه!ادوارد دارى چيكار ميكنى؟اين تو نيستى! -من...خداى من،من داشتم چيكار ميكردم؟ +توى لعنتى به خاطر يه شرط تمام زندگيتو به فاك دادى! *به عقب تلو تلو ميخوره و سوار...