*****
+٣هفته بعد+
از حمام اتاقم اومدم بيرون كه ديدم گوشيم همين جور داره ميلرزه!اوهه!
سريع رفتم سمتش!چه خبرههه؟آنا هى پشت سره هم داشت پى ام ميداد!اوه اره اون يكى از دوستاى جديدمه
آنا-گوره خر
آنا-من پشته درم
آنا-و هيچكى نيست كه درو براى من باز كنه
آنا-تقريبا نيم ساعته اينجام
آنا-٤٥دقيقه
آنا-و من خستم
آنا-و نياز دارم كه جوابمو بدى
آنا-اريسسسس عزيزززززممم
آنا-عززززييييزمممم
آنا-اييييى بميرييييى!درو باز كن مردم
آنا-خانم نخنددارم ميبينمت كه با حوله بسيار زيبا دارى پى امامو ميخونى
آنا-به جان كريس اگه درو باز نكنى همينجا ميشينم واى فايتو خال ميكنم
آنا-خودت خواستى!
آنا-اه اريس!باز كن دره وا مونده روووو!
آنا-الان به روش خودم ميام داخل!تازه ديانا هم باهامه
خنديدمو گوشيمو گذاشتم روى ميزو از پله ها رفتم پايين و صداشونو ميشنيدم
آنا-ديانا ببين تو دستتو بگير من برم از پنجره بالا بعد درو بارى تو هم باز ميكنم
ديانا-چرا من بايد اينكارو بكنم؟من ميرم بالا درو برات باز ميكنم
آنا-گوه نخور!بدو بدو!
خنديدمو درو باز كردم كه يه ايل افتاد روم
آنا-اى بميرى اريسسس!به در تكيه داده بودم داشتم ميومدم بالا!اى اى باسنم!
خنديدم كه ديانا اومد تو دره بست و آنا از روى من بلند شدو بعد يه نگاه بهم كرد و گفت
آنا-جوننننن:|لخته😂
زدم تو سرش-عوضضضضيى!حوله پوشيدم
آنا خنديد-لختى ديه
-عوضى
_________
خب.:) همه ميدانيم آنا كسش كمى خل عست:)
YOU ARE READING
Twinge (Styles brothers Fanfic)
Fanfiction+تو كارى كردى كه اون ازت متنفر بشه! -چى...؟ +تو داشتى بهش تجاوز ميكردى!كسى كه داداشت عاشقشه!ادوارد دارى چيكار ميكنى؟اين تو نيستى! -من...خداى من،من داشتم چيكار ميكردم؟ +توى لعنتى به خاطر يه شرط تمام زندگيتو به فاك دادى! *به عقب تلو تلو ميخوره و سوار...