بهت ياد ندادن گوش وايسادن كار بديه؟

675 75 1
                                    

و منو با دستش هل داد بالا و دره اتاقو باز كردو ميشه گفت پرتم كرد بيرون:|||
ادوارد-من ميتونم تورو فردا به صرف يه قهوه دعوت كنم؟بعد از كالج؟
صرف يه قهوه؟اونم ادوارد؟عجيبه!
ابرومو بالا انداختم-اين كه يه قرار نيست؟
ادوارد دستاشو اورد بالا و سريع گفت-نه نهه!اين يه بيرون رفتنه...ام...دوستانه؟
يهو از پشت در صداى پلق پلوق و بعدش صداى يكى در اومد-فاك...
من وادوارد يه نگاه متعجبانه به در انداختيم
ادوارد-پوففف
ودستشو برد سمت دستگيره درو،دره اتاقو درو باز كرد كه هرى با مخ افتاد جلوى ما
هرى-ايييييى ده گوساله نميفهمــ...
و تا منو ادواردو ديد كه بهش زل زديم يه لبخند ژگوند زدو گفت-سلام😁
از قيافش خندم گرفت دقيقا وسط زمين افتاده بودو موهاش به هم ريخته شده بود و ديه با اون لبخند خيلى بامزه شده بود
ادوارد دست به كمر شد-بهت ياد ندادن گوش وايسادن كاره بديه؟
هرى اخم كردو سعى كرد پاشه و دستشو زد به ديوار و پاشد-گوش وايسادن؟من كه گوش واى نستاده بودم من داشتم لولاى درو درست ميكردم
ادوارد سرشو بالا پايين كرد-بله بله كاملا معلومه منم از خرم:|
هرى-عههه؟بيا خودشم اعتراف كرد كه خره😂😐
ادوارد محكم زد تو سر هرى-خل!
هرى-خودتى و يكونه زد به بازوى ادوارد
ادوارد هولش داد-گوساله
هرى هولش داد-ببعى
ادوارد موهاشو كشيد-چس فيل!
هريم موهاى ادواردو كشيد-عينك شِرمَنى!
و بعد از اين حرف هرى اونا شروع كردن به گيس و گيس كشى:|
-گايز؟:|
به حرفم توجه نكردن
داد زدم-گايييييييز:|||||||
هريو ادوارد بين زمين و هوا. موندن و تازه انگار فهميدن كه منم اينجام و هم ديه رو ول كرد!قيافه ها رو!موها به هم ريخته لباسا كجكى:/
هرى-ببخشيد:|
-اشكال نداره:|خب من ديه برم:|
ادوارد-ارههه!قرار بود :| بيا... بيا تا دم در همراهيت كنيم:|
-😑
و به سمت در رفتم
ادوارد-خب فردا بعد كالج ميبينمت ديه؟
لبخند زدم-اوهوم
هرى پريد وسط حرفمون-فرداى چى من فردا با اريس كار دارم يادت نمياد اريس؟
-ها؟:|
ادوارد-كس نگو هرى
و هولش داد عقب!الان دوباره دعوا ميشه:/برم بهتره-_-
-گايز من ميرم😐👋🏻
اينو گفتم و سريع خواستم برم كه ادوارد بغلم كرد و بعدولم كرد:|خدايا:|
سريع دوويدم بيرونو ماشينو روشن كردم و به سمت خونه رفتم
___
صرففف قهوهههه:|

Twinge (Styles brothers Fanfic)Where stories live. Discover now