ت...ت...ترن هوايى؟

575 62 2
                                    

ادوارد خنديد-غلط كردم غلط كردم
-ايششش
اينو گفتمو پامو انداختم روى پام و يه ليس ديه از بستنى زدم و به ادوارد فاك نشون داد
يهو يه فكرى به ذهنم اومد و يه لبخند شيطانى اومد روى لبم
به ادوارد خيره شدم و يه لبخند شيطانى زدم و بستنى رو كردم تو دهنم و تا جاييى كه ميوتونستم كردم تو. دهنم كه ادوارد به صورت ناجورى داشت نگاهم ميكرد(-.-)و يعد يهو يه گاز محكم ازش زدم كه
ادوارد-فاااااككك و دستشو گذاشت اونجاش 😐😂
از خنده نزديك بود تمام بستنى از دهنم پرت شه بيرون سريع قورتش دادم و شروع كردم به خنديدن كه يهو حس كردم مخم يخ زد
نفسم گرفت و جيغ زدم و اون دستم كه بستنى توش نبودو روى شقيقه هام فشار دادم كه ادوارد شروع كرد به خنديدن
ادوارد-هههه ههه حقتههههه
-ازت بدم ميادددد
******
ادوارد-خب بريم ترن هوايى
-جاننننن?=|||
و يه نگاه به ترن هوايى كردم و آب دهنمو قورت دادم-فاك...
ادوارد-ميگم بريم ترن هوايى=|
-ت...ترن...هوايى؟😨
ادوارد-ميترسى؟-___-پول دادم برا بليت خو-.-
-نععع😐كى گفته؟😐💪🏼منو ترس؟:/
و دستشو گرفتمو كشيدمش-بدو بريم:|بليتم كه گرفتى!
******
محافظو اوردم پايين و كمربند و بستم-شتتت
و به روبه روم نگاه كردم!فاك...ضربان قلبم رو هزار بود
محكم محافظو چسبيده بودم
يهو ترن شروع به حركت كرد و رفت بالا
اول ميرفت بالايى بالا و بعدش با سرعت ميومد پايين...فاك...من از ارتفاع ميترسم
وسط راه بوديم كه يهو رو به ادوارد گفتم-ادوارد
ادوارد-هم؟-.-
-ميخوام يه اعترافى بكنم...
و اداى گريه در اوردم-من از ارتفاع ميترسمممم😭
ادوارد-ده خو خر ميگفتى😂
-مامانننن😭
ادوارد-حالا نترس چيزى نميشه و يهو دستشو روى دستم حس كرد
بهش نگاه كردم كه گفت-نترس من اينجام(~_~)
دستم و دو دستش گذاشتم و انگشتامو بين انگشتاش گذاشتم و به روبه روم خيره شدم
ديه داشتيم به اخرش ميرسيديم و يهو به اون نقطه ى بالا رسيديم و سر ترن داشت ميرفت پايين...و اون شروعه جيغه بنفش من بود:||||||
-فاااااااااااككككككك

Twinge (Styles brothers Fanfic)Where stories live. Discover now