******
صداى موزيكو بيشتر كردم و بلند گفتم-بچه ها رسيديمممم!
نايل از پشت غر زد-اوه خدايييى مننن!
هرى از جاش بلند شدو به جلوش نگاه كردو گفت-لاس وگاس!
ادوارد پريد جلو-خيلى خوش ميگذره!
لو هم پريد جلو-يه هفته بدون كالج!
آنا از پشت پريد دستشو دور لويى حلقه كرد-محشره!
*****
همه از ون پريديم بيرون كه ادوارد دستشو كرد تو جيبشو يه كليد در اورد و گفت-دوباره برگشتيم اينجا!
هرى دستشو گذاشت روى شونه ى ادواردو گفت-عجبب حالى كرديم اينجا!
ادوارد-اوه اره ديگه وقتى رز خانم بود كه باهاش حال كنى...و قهقه اش به هوا رفت كه هرى زد توى سرش
ادوارد سرشو گرفتو با خنده گفت-چيه خب ميزنى وحشى؟شايد بازم اينجا باشه ميتونى برى پيششو....
هرى داد زد و گفت-بسسس كن ادوارددددد!
ادوارد خنديد-باشه باشه شوخى كردم!ولى خوبه ها اگه...
هرى-فقط خفه شو!
يهو نايل غر زد-ده اون دره لامصبى رو باز كنين!
ادوارد رفت سمت در خونه و بازش كرد. منظورش از رز كى بود؟ اهان بعله ديگه يكى ديگه از دخترايى كه برادران استايلز كردن!خب راست ميگم. اونا فقط دخترا رو براى حال كردن ميخوان. البته اگه از قضيه ى اورى بگذريم. چونكه من تو اون زمان كمى كه اونجا بودم اسم ليلى و مجنونى كه روى اونا گذاشته بودن به گوشم رسيده بود!
*****
لو-واو!چقدر از اون موقع كه اومده بودم توش فرق ميكنه
ادوارد كوله پشتيشو جابه جا كردو گفت-اره. بابام يه چند هفته پيش با دوستاش اومده بود اينجا حتما يكم تغييرش داده
دينا-خيلى خوبه
هرى-اره!
ادوارد-هر كى هر اتاقى كه ميخواد انتخاب كنه من حوصله ندارم بيام بهتون بگم. راحت باشيد
******
الان تقريبا ساعت ٤ بعد از ظهره و همه كپشونو گذاشتنو بهترين فرصت براى پريدن تو حمامه!
سريع لباسامو در اوردمو حوله رو دورم پيچيدمو رفتم تو راهرو!ادوارد گفت حمام كجاست؟فاك باز يادم رفت!هم صبر كن ببينم!اهان!
و سريع دوويدم تو راهرو و پيچيدم سمت راست كه يهو خواستم دهنمو باز كنمو جيغ بزنم كه اون ادم دوويد سمتمو دستشو گذاشت روى صورتمو يه انگشتشو گذاشت روى دهنش-هيششش هيششش ايندفعه جيغ نزن!
چشمام اندازه خر گشاد شده بود چونكه يكى از اون پسراى وزغى اندازه ى چى بهم نزدمي شده بودو من فقط يه حوله دورم بودو اون طرفم فقط يه حوله دورش بود و ميشه گفت بالا تنه اش لخت بود!
همين طور كه دستش روى دهنم بود گفتم
-مممممم!
اوه چه عالى مثلا ميخواستم بگم دارم خفه ميشم
سريع يكى از دستامو گرفتم به دستشو جداش كردم از خودمو گفتم-تو اينجا چيكار ميكنى؟اونم لخت؟
YOU ARE READING
Twinge (Styles brothers Fanfic)
Fanfiction+تو كارى كردى كه اون ازت متنفر بشه! -چى...؟ +تو داشتى بهش تجاوز ميكردى!كسى كه داداشت عاشقشه!ادوارد دارى چيكار ميكنى؟اين تو نيستى! -من...خداى من،من داشتم چيكار ميكردم؟ +توى لعنتى به خاطر يه شرط تمام زندگيتو به فاك دادى! *به عقب تلو تلو ميخوره و سوار...