اخمامو كردم تو هم. پس ميخواى اينجورى باشه؟
با سرعت به سمتش رفتم و خواستم شميرشو بزنم به بدنش ولى اون با شمشير جلوى شميرمو گرفت صداى خوردن شمشيرامون در اومد
يهو ادوارد تونست شمشيرمو بزنه كنارو دقيقا شمشيرش جلويى صورتم بود
-هولى...
اينو گفتمو سريع با يه حركت شمشيرشو زدم كنار كه اونم كم نياردو حركتى زد كه حس كردم يه قسمت از بدنم رفت!
ادوارد شميشيرو دقيقا از پايين گردنم تا شكمم كشيده بود كه لباسم پاره صده بود + بدنم!
استاد داد دزد-اينجاااا چه خبرههه؟نگفتم كه همديگه رو بكشينن!يكى بياد هريو ببره درمانگاه
دستمو گذاشتم روى بدنمو رو به استاد گفتم
-استاد نياز نيست خوبم...
استاد زير دستمو گرفت-چه خوبى؟بدنت از بالا تا پايين بريده!
يهو زين به سمتم اومد
زين-من ميبرمش
و منو برد درمانگاه
******
*زين*
دكتر از اتاق رفت بيرون كه به سمت هرى رفتم
-ادوارد چش شده
هرى از تخت اومد پايينو لباسشو برداشت
هرى-خودمم نميدونم!شايدم بدونم...ولى بهتره ندونم
دستمو گذاشتم روى شونه اش
-منظورت چيه؟
هرى-فكر كنم به دختره مربوط باشه
اخم كردم-دختره؟
هرى-اريسو ميگم!
YOU ARE READING
Twinge (Styles brothers Fanfic)
Fanfiction+تو كارى كردى كه اون ازت متنفر بشه! -چى...؟ +تو داشتى بهش تجاوز ميكردى!كسى كه داداشت عاشقشه!ادوارد دارى چيكار ميكنى؟اين تو نيستى! -من...خداى من،من داشتم چيكار ميكردم؟ +توى لعنتى به خاطر يه شرط تمام زندگيتو به فاك دادى! *به عقب تلو تلو ميخوره و سوار...