******
*هرى*
رفتم داخل خونه و درو محكم بستم و داد زدم
-ادوارددددددد؟
ادوارد از تو اشپزخونه اومد بيرون و يه سيبو به طرفم پرت كرد كه روى هوا گرفتم و اونم سيبشو گاز زد
ادوارد-ها؟
سيبمو محكم زدم به زمين كه صداى حال به هم زدن به شدنشو شنيدم
هرى-مثلا اين حركت امروزت چى بود؟
ادوارد يه گاز ديگه از سيبش زد و بعد گذاشتش روى كابينت
ادوارد-اول اينكه!خودت بايد سيبو جمع كنى!دوم!به تو ربطى نداره
گرمپ گرمپ رفتم به سمتش
-به من ربطى نداره؟داشتى ميكشتيم
ادوارد زير لب-كار خوبى ميكردم
-هاااا؟
ادوارد از تو اشپزخونه اومد بيرونو رو به روم قرار گرفتو داد زد-كار خوبيييى ميكردممم!مشكلى دارييييى؟
هولش دادم عقب
-مثلا من داداشتم عوضى!
ادوارد خودشو نگه داشت-همون طور كه دارى ميگى عوضى!
و پوزخند زد كه قيافم علامت تعجب شد
ادوارد-من يه عوضيم!
و زد به سينه ام
ادوارد-و تو يه جوجه اى
و خواست بره كه داد زدم
-مربوط به اريسه هاااا؟
با عصبانيت برگشت سمتمو تو يه م.م قرار گرفت
ادوارد-اسم اونو به زبونت نيار
دست به سينه شدم-ميخواى چيكار كنى؟
فكش منقبض شد و دستشو اورد بالا و خواست يه چى بگه ولى راهشو كشيد و خواس بره!نه!اون ضربشو بزنه من نزنم؟
-ميدونى كه ماله تو نميشه هاااا؟
ادوارد با عصبانيت نگاهم كرد
ادوارد-اون مالههه من ميشه!
-ميبينم
ادوارد-سره چى شرط ميبندى كه اون ماله تو ميشه؟
-اگه من ببازم همه چيزم ماله تو!از همه چيز همه چيزى كه دارم!و من ديگه كارى به تو و اون ندارم
ادوارد-خوبه!منم همين طور
و دستا همو گرفتيم
ادوارد-ميبينيم
-ميبينيم
______
ناموسن خودم ذوق كردم:|
YOU ARE READING
Twinge (Styles brothers Fanfic)
Fanfiction+تو كارى كردى كه اون ازت متنفر بشه! -چى...؟ +تو داشتى بهش تجاوز ميكردى!كسى كه داداشت عاشقشه!ادوارد دارى چيكار ميكنى؟اين تو نيستى! -من...خداى من،من داشتم چيكار ميكردم؟ +توى لعنتى به خاطر يه شرط تمام زندگيتو به فاك دادى! *به عقب تلو تلو ميخوره و سوار...