اون "م" مالكيت جريانش چى بود؟

744 82 4
                                    

رفتم پايين كه با ديدن آنا تو خونه دهنم نيم متر باز مونذ
آنا-سلام^-^ از پنجره اومدم:|
-ديوونهههههههه
آنا-خوشبختم منم آنام^-^
-واقعا ديوونه اى!
آنا-مردم دره خونشون بازه هر خرى ميادو ميره ولى شما درتون چفته چفته!
-خب دوست ندارم هر كى بياد!
و شونه هامو انداختم بالا
*******
روى تخت دراز كشيدم و رفتم اينستا به عكس وايولت كه تمام صورتش با نور پوشيده شده بودو لباشو غنچه كرده بود(كون مرغ😐👐🏿) و يه نيمته و يه شرتكم پوشيده بود نگاه كردم و بعدش لايكش كردم
-پووووووفففففففف حوصله ام ريد
يهو يه لباس افتاد جلوم و صداى آنا در اومد
آنا-خو ده ميگم بيا باهامممم
لباسى كه انداخت رومو زدم كنار و بهش نگاه كردم
يه ابرومو انداختم بالا-جديدا ميرى باشگاه؟
آنا-ارهههههههههه!عوضى!به خاطر توعه!حس چاق بودن ميكنم به تو نگاه ميكنممم!
خنديدم
آنا-خفهه شو ده بهت ميگم خفههه شو كون پيراشكى
-عنچوچه
آنا-كون پيراشكى
-خيلى هم خوبه كه!
آنا-عوضى
خنديدم كه يهو دينگ گوشيم صدا كرد كه به سمت گوشيم شيرجه رفتم
آنا-بدو كريست نره و خنديد
جيغ زدم-ميدونى كه ازش خوشم نمياد
و گوشيمو باز كردم فاك!من واقعا اينو دوست داشتن؟كنار اسمش يه قلب گذاشته بودم عق:|رفتم و اسمو اديت كردم و اسمشو نوشتمو و يه شكلكه 😖 گذاشتم و رفتم تو اس ام اسا
كريس-اريسم؟
فاككك:|اريسم؟اون "م" مالكيت جريانش چى بود؟
كريس-امشب مياى پارتى؟
كريس-دوست دارم اونجا ببينمت
داد زدم-فاااااااااك
آنا لباسى كه جلوش بودو داشت جلوى ايينه خودشو نگاه ميكردو پرت كرد زمينو سريع لخت(بدون لباس فقط دوستان لباس زير بود-.-)پريد روى تخت
آنا-چى شد چى شد؟
اداى گريه در اوردم-عرررررر
آنا گوشيو بده و گوشيمو از دستم كشيد
كه چشاش تكون خوردو پى اما رو خوند و بعدش قهقهه زد
با بالشت زدم تو سرش-عوضضضضضيى
آنا جلوى ضربه ها رو گرفت و خنديد-حس ميكنم دارم عاشق اين كريس ميشم😂💦اصلا عاليهههه
******
******
يه لباس مشكيه دكلته كه روى قسمت نافم دور تا دورش(بلد نيستم توضيح بدم بگيرين😂💦)تورى بود و تا روى رونام بود و دراوردم و جلو ايينه به خودم نگاه كردم كه آنا اومد كنارم
آنا-خوشگله
-ميدونم😒
آنا-بيا و تعريف كن 😐 كس كش عنچوچه 😒🖕🏿 -عنچوچه؟😐عنچوچك نبود؟😐يا جديده؟😐
آنا-خير عنچوچه😒اره جديده😒ساخت خودمه😒
-بعله😐👐🏿💦
*******
از ماشين پياده شديم و به روبه رومون نگاه كرديم كه يهو يكى از پشت جيغ كشان(😐)اومد پيشمون
ديانا-اومديننننن
آنا-مگه من ميزاشتم نياد؟😐ولى اون به خاطر يكى ديه اومده😂
زدم تو سر آنا-نه خيرمممم!
ديانا ابروهاشو بالا پايين كردو گفت-اون پسر خوش شانس كى ميتونه باشه؟كريس؟
پسشون زدمو رفتم داخلو داد زدم-هيچوقت نميتونه اون باشه
يهو يكى از پشت سرم گفت-كى اون نميتونه باشه؟
برگشتم كه
-كريسسس؟
اينو گفتمو موهامو دادم عقب كه كريس نزديكم شد و دستشو دورم حلقه كردو لباشو گذاشت روى لبم و يه بوسه ى اروم به لبام زدو گفت-نگفتى...؟
تو چشماش محو شده بودم!خدايى كريسم بدك نيست(بدك نيست؟:|)
-ها؟هيچيى بيخيالش!
كريس-ميايى بريم بازى؟
-چه بازيى؟
كريس-٧ديقه رو هوا. فكر كنم خوشت بياد
(جريا اينه كه اينا دور هم جمع ميشه و بطرى رو ميچرخونن و دو ورش به هر كى افتاد بايد برن تو اتاق و ٧ دقيقه كارايى اثخيتثحن:|||||||)
-تا حالا بازيش نكردم
كريس پوزخند زدى زد-بيا تو خوشت مياد
رفتيم پيش چنتا دختر و پسر كه حلقه زده بودن و يه بطرى وسطشون بود كه هرى و ادواردم شاملشون بود!هميشه در صحنه!
برامون جا باز كردن و منو ادواردم پخش و پلا نشستيم
كريس دقيقا وسط هريو ادوارد بود كه يهو هرى با حركت لب جورى كه چشماش گشاد شده بود گفت-تو ميدونى اين بازى چطوريه؟
شونه هامو انداختم بالا-نميدونم ولى كريس گفت باحاله
تا اينو گفتم هرى دستشو خيلى محكم زد تو صورتش و اداى گريه در اورد
با خودم فكر كردم "مگه اين بازى چطوريه؟"

Twinge (Styles brothers Fanfic)Where stories live. Discover now