فكم منقبض شد و اشكام دونه دونه روى صورتم ريخت
دستم و گذاشتم روى صورتم و صورتمو پوشوندمو چنگ زدم-گريه نكن لعنتى مرد كه گريه نميكنه...اروم باش هرى...اروم باش...
ولى با اين حرفام داغون تر شدم و با زانوهام افتادم زمينو و گلدونى كه كنارم بودو محكم برداشتم و كوبيدم تو ديوار
******
*اريس*
اهنگ ايگى داشت توى مخم ميپيچيد كه سريع رفتم سمت زين و گفتم-من ميرم خونه حالم خوب نيست
زين هول شدو از روى صندلى بلند شد-چى شده؟
دستمو گذاشتم روى شونشو نشوندمش-هيچى نيست من خوبم
مديسون به نگرانى نگام كرد-مطمئنى چيزى نشده؟
لبخند زدم-اره باو!من ميرم خونه!
و خواستم برم كه يهو برگشتم-راستى مديسون!امشب بيا پيش ما!جاستين و بقيه هم بيار!
******
كليد انداختم و رفتم داخل خونه كه تمام خونه رو يه دود خاكسترى رنگ گرفته بود!اينجا چه خبره؟
دودو با دستم زدم كنار و سرفه كردم-اينجا چه خبره؟اشتباه اومدم نكنه؟:|
صداى ريز هرى از تو اشپزخونه اومد-نه...درست اومدى
اروم رفتم داخل خونه كه خورده شيشه هاى يه چيزى زير پام له شد
-اينجا جنگ جهانيه دوم اتفاق افتاده؟نكنه هيتلرشم تو بودى؟
رفتم تو اشپزخونه كه هريو داغون با دكمه هاى باز و سيگار تو دستو يه ليوان مشروب ديدم
-زارت:|مثله فيلما تركى شدى كه شكست عشقى خوردن ميرينن تو حال خودشون:/
هرى سعى كرد نخنده-اريسسس!خندم ننداز حالم خوش نيست
رفتم و كنارش نشستم و سيگار و از دستش كشيدم
-چى شده؟
هرى-چيز مهمى نيست يه خبر به دستم رسيد زياد خاص نبود ولى يكم ناراحت شدم
-يكم؟:|يكم ناراحت شدى و اينجورى شد...؟
هرى-بيخيال...تو درك نميكنى!
يه نگاه به سيگار كردم و گذاشتم روى لبم و يه پك ازش زدم كه به سرفه افتادم
هرى- :|||||نميتونى نكش خو
همين جور سرفه كردم-عنم تو گهت!ميخواستم خيلى شاخ بشه صحنه!نشد كه!
يه پك ديه از سيگار زدم كه ايندفعه خوب شد و توى جا سيگارى خاموشش كردم-ببين هرى...هر چى كه هست نيازى نيست انقدر خودتو اذيت كنى...
هرى-ببين اريس تنهام بزار...
-چرا...
هرى-ديدى يهو يه كارى كردم كه ديگه خودمم نفهميدم...
از روى صندلى بلند شدم و رو به روش قرار گرفتم-مثلا ميخواى چيكار كنى؟
هرى-ببين اريس عصبيم!
-نه بگو ميخواى چيكار كنى!
هرى عصبى شد و از روى ميز باشد و قدم قدم به من نزدي تر شد
هرى-فكر نميكنى با يه مرد توى خونه تنهاييى
كه خوردم به كابينت كه اونم چسبيد بهم
هرى-و يه دختر كوچولو و بى دفاعى بايد بترسى؟اونم مردى كه...كه...ولش كن!تو تنهايى با من!پس من هر كارى ميتونم بكنم!پس ساكت باش!
فكر كنمم بدونى منطورم چيه؟
تمام تنم يخ كرد!هيچوقت تو چشماى هرى همچين خشم و ناراحتيى رو نديده بودم
هرى دستشو روى كمرم گذاشت و فشار داد كه دردم اومد و اخمام رفت تو هم
اروم دستشو كرد تو لباسم و با نوك انگشتاى سردش كمرم و نوازش كرد كه تمام تنم مور مور شد
سرشو كرد توى گردنم و يه گاز از گردنم گرفت كه سگ درصد كبود ميشد
از اين وضعيت خوشم نميومد...حس بدى داشتم!حس ميكردم تمام كاراش از روى هوسه!(-.-)
آروم اروم از گردنم بوسه هاى محكم ميگرفت كه يهو محكم لبشو گذاشت روى لبم و لبامو كشيد بين لباش كه حس كردم الان لبام كنده ميشن:|
يه دستش هنوز روى كمرم و يه دستش توى موهام بودو داشت منو ميبوسيد
دستمو به كابينت تكيه دادم و سعى كردم خودم و ازش جدا كنم
لباشو از روى لبام برداشت اومد سمت گردنم و بوسه هاى محكم زد
-هرى بسه!هرى!
هرى محل نداد و لبشو گذاشت بالاى لباسم و بوسه هاى محكمى زد و خودشو به من نزديك تر كرد
دستم و به سينش فشار دادم و هولش دادم عقب و بر خلاف انتظارم رفت عقب
يه نگاه بمن كرد بعد دستشو كرد تو موهاشو موهاشو محكم داد عقب
هرى-من...
و دهنش باز موند
هرى-من واقعا متاسفم اريس!
چشماشو محكم روى هم فشار داد و گفت-اوه خدايى من
و برگشت و بسته ى سيگار و گوشيشو برداشت و از اشپزخونه زد بيرون!اون ميخواد بره بيرون؟اونم الاننن؟
-هريى!
هرى-بزار تنها باشم!
و از خونه رفت بيرونو درو محكم بست
*****
روى مبل نشسته بودمو پاهام اورده بودم بالا كه يهو دره خونه باز شد و صداى بقيه پيچيد تو خونه
يه صدايى كه مطمئن بودم صداى جاستينه گفت-نه!نه واقعا اونو ديدى!معركه بود پسر!
ليام خنديد-واقعا نميتونم چيييى بگم!
يهو همشون وارد خونه شدن و با ديدن اين وضعيت دهنشون وا موند
اشتون-اينجا چه خبر بوده؟
تنها چيزى كه به ذهنم اومد رو گفتم ولى ميدونم خيلى احمقانه بود-دزد اومده بود
و از روى صندلى پاشدم
لوك-دزد زده وسايلو شكونده؟
زين زد به بازى لوك-ارههه ديگههه!دزد اومده بسه!
جاستين-فكر كنم بهتره بريم بخوابيم الان...
مديسون-اره فكر كنم اينطورى بهتره 😁 تو نمياى اريس؟
سرمو تكون دادم-نه من توى هال ميخوابم تا...تا يه وقتى...
******
*٥صبح*
سرمو بين دستم گرفتمو فشار دادم-اين پسر كجاست...؟
اينا همش تقصير منه!اگه ادوارد منو نميبوسيد هريم اوضاعش بد نميشد كه بعدش اون خبرم بهش برسه و ...
اگه به خاطر من نبود الان خونه بود!اون كجاست؟
يهو صداى چرخيدن كليد و شنيدم كه به سرعت از جام پاشدم
YOU ARE READING
Twinge (Styles brothers Fanfic)
Fanfiction+تو كارى كردى كه اون ازت متنفر بشه! -چى...؟ +تو داشتى بهش تجاوز ميكردى!كسى كه داداشت عاشقشه!ادوارد دارى چيكار ميكنى؟اين تو نيستى! -من...خداى من،من داشتم چيكار ميكردم؟ +توى لعنتى به خاطر يه شرط تمام زندگيتو به فاك دادى! *به عقب تلو تلو ميخوره و سوار...