فقط شلوارم سفيد بود الان قهوه ايه!

834 97 4
                                    

ماشين از حركت ايستاد كه خودمو به اون بيشتر چسبوندم كه صداى تند تند قلبش كه به قفسه ى سينش ميكوبيدو خيلى واضح ميتونستم بشنومم
نايل-همه سالمينننن؟
جمعيت-عارهههه!
چشامو باز كردم كه ديدم بغل هريم خب اره ديگه كى ميتونست باشه؟
سريع از هم جدا شديم كه آنا گفت
آنا-اييييى شما دوتا كره خر!چرا جيغ و داد كردين
-بايد از هرى خان بپرسين!
هرى-مننننن؟
-اره توووو با اون چشاى سبز حال به هم زنت!
ادوارد طرفدارى كرد-چشاى تو هم سبزه ها!
اهههه!حالا من يه چى گفتم
-در هر حاللللل!اصلا اشتباه دوتامون بود
يهو نايل از روى صندلى پاشد و گفت-خوب شد...چونكه من واقعا ديگه نميتونم برونم!خوابم مياد و فقط يكم ديگه تا لاس وگاس فاصله داريم
هرى داد زد-چيييييى؟صبر كن ببينم اصلا من اينجا چيكار ميكنم؟ديشب...صبر كن ببينم!
و يه نگاه به هممون كردو گفت-كارررر شما بودددددد؟
-اره خب:/اتفاق خاصى كه نيافتاد تو صحيح و سالميو اينكه ما براى اينكه...
ادوارد پريد وسط حرفم-ميخواستيم ببريمت بيرون خونه تا سر حال بيايى
هرى-آر يو فاكينگ جوكينگ ميى؟خب كوس خلا به من ميگفتين ميومدم
زين-اره ارواح عمت!
هرى-خب شايدم نميومدمممم!ولى خب....
ديانا-چيزيت كه نشده
لو-اره باووو خوبى!
ليام-سالمى!
نايل-از منم بهترى!
هرى-ارهههه خيلى خوبممممم فقط شلوارم سفيد بود و الان قهوه ايه!

Twinge (Styles brothers Fanfic)Where stories live. Discover now