*****
سريع يه بلوز استين بلند طوسى كه بلنديش تا بالا نافم بود در اوردم با يه شلوار جين آبى پررنگ
دو تا انگشتر كردم تو انگشتم و ساعتمو بستم و موهامم كه بافت تلى بودو يه رژ زدم و خوبه ديه مگه ميخوام برم مهمونى؟:|فقط ميخوام برم هريو ببينم اره...
*****
از ماشين پياده شدم و به خونه ى هرى اينا نگاه كردم. همين جورى برم تو؟ نه نميشه...سريع يه اس ام اس به هرى دادم
-من اومدم
گوشيمو كردم تو جيبمو رفتم داخل خونه و حياطو طى كردمو دستمو گذاشتم روى دستگيره در خونه كه پققق خوردم به يكى
طرف-اووو مواظبب باشش
و كليد ماشينشو بين زمينو هوا گرفت
آنه!
آنه تا ديدم لبخندى زدو گفت-اا تو كه اريس خودمونى. چه خبر چيشد راهت به اينجا كج شد؟
موهامو دادم پشت گوشم-ببخشيد ام چيزه...هرى دعوتم كرد
آنه ابروهاشو داد بالا-هريى؟!عجيبه اون هيچوقت يه دخترو دعوت نميكرد.
شونه هاشو انداخت بالا-در هر حال. اون همين دورو وراس ميتونى برى از ادوارد بپرسى من ميرم بيرون
و از دره خونه رفت بيرون و بعد برام دست تكون داد
-هههوووففف
اينو گفتمو رفتم سمت اتاق هرى و رفتم پايين و اخر پله ها صداش زدم-هرييييى
ولى هيچكى پايين نبود شروع كردم به غر زدن و رفتن از پله ها بالا-دعوتم ميكنى بعد معلوم نيست كدوم جهنم دره اى هستى اى من ديه اومدم خونه ى اين بوزينه
دستم و روى دستگيره در اتاق ادوارد گذاشتم و بازش كردم كه با ديدن منظره ى جلو روم كم مونده بود از خنده بپاچم
ادوارد با بالا تنه ى لخت و يه چيپس روى شيكمش و عينك روى چشمش و گوشى توى دستش روى تخت دراز كشيده بود
يهو ادوارد شروع كرد به جيغ كشيدن و تنها كارى كه تونست بكنه اينه كه پتو رو بكشه بالا جورى كه بدنش پنهون بشه و منم از جيغش شروع به جيغ كشيدن كردم كه اونم هول كردو عينك روى چشمشو پرت از به سمت ديوار كه به هزار تيكه تبديل شد
دستمو گذاشتم روى قلبم-عوضضضى چرا جيغ ميكشى مگه هيولا ديدى
ادوارد تا فهميد اين منم از روى تخت پاشد و گفت-ده اخه خر اينجورى وارد اتاق ميشه يه تق تق يه بوقى چيزى
-حالا نيازى به اين همه جيغ هم نبوددد
و به كنارم كه عينك شكسته بود نگاه كردم و خم شد و برش داشتم-نميدونستم عينك ميزنى
ادوارد گرمپ گرمپ به سمتم اومد و عينك و كشيد-نميزنم
اااوووه پس اقا ادوارد عينك ميزنه
-عينكيييى
ادوارد-من عينكى نيستمممممم فقط بعضى اوقات ميزنم
-پس عينكى هستى
و دست به سينه شدم
ادوارد-نههه
رفتم سمتشو لپشو كشيدم-اتفاقا خيلى هم بامزه ميشى با عينكك
ادوارد دستشو گذاشت روى لپشو مالش داد-اييى تو هم هر چى بشه لپو ميكشى و يهو لبخند زد-بامزه ميشم؟
-اهوم
يهو اخم كرد-راستى تو اينجا چيكار ميكنى؟
اخمش غليط تر شد-هرى براى چى بايد...
يهو دره اتاق به شدت باز شد كه ترسيدم و پريدم بغل ادوارد و جيغ كشيدم
هرى- :||||
ادوارد-حالا فهميدى چرا ترسيدم وقتى مثله جن اومدى داخل اتاق؟:|
هرى-دقيقا اينجا چه خبره؟:|
از بغل ادوارد در اومد و لباسمو مرتبط كردم-هيچى
و يهو عصبانى شدم-منو دعوت ميكنى بعد معلوم نيست كدوم جهنمى ميرييى؟
هرى-من همينجا بودم :/
-دقيقا كجا كه من كور بودم شما رو نديدم؟
هرى-تو باغ:|
-بعل...:|
هرى-ما ميريم
و به سمتم اومد و دستم و كشيد و از اتاق برد بيرون و تا رسيديم دم اتاقش دستمو كشيدم-اى ايييى دستم هرى كندددد خودم ميتونم بيام مگه سگم ميكشيم؟
هرى دستمو ول كردو دستشو كرد تو موهاشو گفت-ببخشيد...تو ميتونى برى پايين تو اتاقم منتظر بمونى تا من بيام
و سريع رفت!اين پسر چش شده؟
شونه هامو انداختم بالا و رفتم پايين و خودمو پرت كردم رو تخت. خدايى اتاق باحالى داره ها! به اينور اونور نگاه كردم كه يه در تو اتاق ديدم. ها؟اين درو من قبلا نديده بودم دشويى كه نيست ١٠٠٪:|همم چى ميتونه باشه؟از روى تخت بلند شدمو دستمو گذاشتم روى دستگيره ى در و تا خواستم دستگيره رو پايين بكشم
يهو يه صدايى به صورت اسوموشن گفت-اوووونننننن درووووووووو بازززززز نكننننننن
و برگشتمو و هريو ديدم كه به صورت اسلوموشن داشت به سمتم ميدوييد
دستم رو هوا موند-وات ده فا...؟😐
هرى وايساد و خنديد-ميخواستم اسلوموشن بشه يكم بخنديم ولى مثله اينكه شما كوه يخين!بعد به سمتم اومد و گفت
هرى-نرو داخل اون اتاق! و يه كليد از تو جيبش دراوردو دره اتاقو قفل كردو كليدو پرت كرد تو كشوى پاتختيو بستش. همممم حتما يه چيز مهمى اون توعه
قبل از اينكه بتونم فكر كنم اين حرف از دهنم پريد-چى اون توعه؟
هرى عقب عقب راه رفت و رسيد به ميز تحريرش-همم؟نه!چيز مهم؟هيچى اون تو نيست اخه خيلى به هم ريختس...ميدونى چى ميگم؟
به به ميز تحريرو دوتا صندلى كه كنار هم بود اشاره كردو گفت-ميايى درس و شروع كنيم؟
تازه يادم اومد براى چى اينجا اومدم و سريع به سمتش رفتم-اره اره ببخشيد
__________
تو اون اتاق چى ميتونه باشه؟:)
عاه يادش بخير:|
YOU ARE READING
Twinge (Styles brothers Fanfic)
Fanfiction+تو كارى كردى كه اون ازت متنفر بشه! -چى...؟ +تو داشتى بهش تجاوز ميكردى!كسى كه داداشت عاشقشه!ادوارد دارى چيكار ميكنى؟اين تو نيستى! -من...خداى من،من داشتم چيكار ميكردم؟ +توى لعنتى به خاطر يه شرط تمام زندگيتو به فاك دادى! *به عقب تلو تلو ميخوره و سوار...