ادوارد-فيلا تو تنها يه رقيبى براى من!ميبينى كه من اونو به دست ميارمو عكسمون كهاون روى تخت روى من خوابيده رو برات ميفرستم و اين يه عكس بعد اولين رابطمونه(:|)
چشماشو ريز كرد-ميخوام ببينم كه اون چقدر ميتونه تو تخت خوب باشه؟
اخمامو كردم تو هم-اون يه هرزه نيست
ادوارد پوزخند زد-و اينه كه اونو خيلى خواستنى ميكنه داداشم!و اينه كه ما به خاطرش شرط بستيم!ميدونى...
بيشتر نزديكم شد-تو خيلى ضعيفى...هميشه ميبازى!ايندفعه هم ميبازى!اوم...بزار مثال بزنم!دوست دختر قبليت چى بود اسمش؟اوويى؟
از بين دندوناى روى هم فشردم گفتم-اورى
ادوارد-اهاننن!اوررررى جون!چقدر كه تورو دوست داشت!هر روز تو بغل هم بودين!ولى ديدى؟اخ اخ!چقدر قشنگ رفت و زير ماركوس خوابيد!
پوزخند زد-همه دخترا همينن!همشون هرزن!بايد همين جورى باهاشون رفتار كنى
با اخم بهش نگاه كردم-اصلا هم اينطورى نيست!همه رو ديزى فرض نكن
ادوارد سريع اومد سمتم-اسم ديزى رو جلوى من نيار
*****
*فلش بك-٥سال پيش-هرى*
خنديدم-ادوارد مطمئنى؟
ادوارد-اره بابا
و منو از پشت سنگى كه تو ساحل پشتش قايم شده بوديم هولم داد جلو
ديزى-عههه ادوارد كجا بوديييى؟
صدامو مثله ادوارد كردم-عشقممم!داشتم يه كارى ميكردم ببخشيدد
و دستمو انداختم دور گردن ديزى
ديزى-خيلى بامزه اى ادوارد
-خودم ميدونم^.^
ديزى- 😐
يهو ادواردو ديدم كه از پشت داشت نزديك ديزى ميشد
دستمو گذاشتم روى شونه هاى ديزى-عزيزممم!ميخوام يه چى بهت بگم
ديزى-چى عزيزم؟
يهو ادوارد از پشت دستشو دور كمر ديزى حلقه كردو اونو چرخوند و ديزى جيغ زد و ادوارد خنديد
ادوارد ديزى رو گذاشت زمين
ديزى-ادوارد؟
و برگشت سمت من-ادوارد؟•_•
ادوارد خنديد-همينو ميخواستم بهت بگم!اون داداشه دو قلويه منه
ديزى دهنش وا موند
ادوارد خنديد و دستشو دور كمر ديزى حلقه كردو گردنشو بوس كرد كه ديزى خنديد-نكن ادوارد قلقلكم مياد
ادوارد خنديد و بيشتر ادامه داد-دوست دارم دوست دارم
-سينگليو و بدبختياشه😐
*****
*زمان حال-هرى*
فك ادوارد منقبض شده بودو چشماش خيس شده بود و صدا ميلرزيد-اسم...اسم اون عوضى رو جلوى من نيار
و برگشت و داشت ميرفت
داد زدم-تقصير اون نبود!تو ميتونستى اونو از اين راه برگردونى تو ميتونستى كارى كنى كه اونا بهش تجاوز نكنن و اون به راه بد نره!ولى تو نخواستى!تو ترسو بودى!
___
ديزى:)))و الان همه ميدونين ادوارد پيش كى خواب ابديشو ميگذرونه:) فاككك خببب😭
YOU ARE READING
Twinge (Styles brothers Fanfic)
Fanfiction+تو كارى كردى كه اون ازت متنفر بشه! -چى...؟ +تو داشتى بهش تجاوز ميكردى!كسى كه داداشت عاشقشه!ادوارد دارى چيكار ميكنى؟اين تو نيستى! -من...خداى من،من داشتم چيكار ميكردم؟ +توى لعنتى به خاطر يه شرط تمام زندگيتو به فاك دادى! *به عقب تلو تلو ميخوره و سوار...