Twinge (Styles brothers Fanfic)

ديك مصنوعى كه هست:|

*****
*اريس*
هدفونو گذاشتم تو گوشم و پلى كردم
-وايييى زين اين عاليه!
اين اهنگ واقعا عالى بود!
-كى خوندش عرر اين محشره:||||
زين-خودم^~^
-چى؟:|
زين-خودم ميگم كس خر-.-
-شوخى ميكنى؟:|
زين-نع:/
يهو پريدم بغلش و بالا پايين پريدم-وايييى زين اين عاليهههه
و ازش جدا شدم-يه قسمتشو الان بخون!
زين-چى بخونم...ام...مثلا...
صداشو نازك كرد-شو مى اين ده سيم لايتتت
جيغ كشيدم-وايى محشره پسررر!
يهو يكى از پشت سرم گفت-چى محشره؟
برگشتم...ادوارد
به سر تا پاش يه نگاه كردم-هيچى!داداش بلغوزت كو؟
ادوارد-اون...فكر كنم بازم تنبيه شده بره سالن ورزشو بسابه:/خوبه براى زن ايندش مفيده
سرمو تكون دادم-من ميرم پيشش
ادوارد پوزخند صدا دارى زد-نرى يادت بره با من قرار دارى😏
نفسمو فوت كردم بيرونو بهش چشم غره رفتم-نه عزيززززم يادم نميره
از جام بلند شدمو و به سمت سالن ورزش رفتم
*****
سمت راست بود يا چپ؟😐
دستم اوردم بالا-چپ😐☝🏻️
و رفتم سمت چپ كه رسيدم به سالن ورزش كه هريو ديدم و ترمز كردو خودمو پشت دره سالن ورزش قايم كردم
هرى كهنه رو برداشه بودو داشت زمينو ميسابيد-من بايد به اين پسر كس كش نشون بدم هرى استايلز كيه؟
و كهنه رو برداشتو كرد تو سطل آبو بعد در اوردو پرتش كرداونور سالن
بعدش داد زد-اخه كس خل الان بايد برى بياريششش
و از روى زمين پاشدو رفت كه كهنه رو بياره
دست به سينه شدم و به سمت سالن ورزش رفتم-به به!هرى استايلز نظافت گر
و همين طور داشتم به سمت هرى ميومد كه هرى با سرعت برگشتو گفت-مواظبببب باشششش اونجا ليزه
و بدو بدو به سمتم اومد كه سيخ سره جام وايسادم
يهو هريم ليز خوردو داد زد-فاككككك
اومد سمتمو محكم خورد به من كه جيغ كشيدم و دوتاى افتاديم زمين
خودمو زيرش تكون دادم و چشمامو از درد بستم-آييييى!
چشمامو باز كردم-هرييييى
هرى همين طور كه دستاش دو طرف صورتم بود بهم نگاه كرد-هاع؟
دستمو گذاشتم روى سينشو فشار دادم-پاشو از روى پرسسس شدم
هرى لبخند زد-نخوام پاشم چى؟
لبامو روى هم فشار دادم-كيرم دهنت😐
هرى-تو كه كير ندارى:|||
-كير خودتو ميكنم تو دهنت:|||
هرى-اونقدرم دراز نيستا:|||
-كير داداشتو ميكنم تو دهنت:||||
هرى-اون نميكنه اينكارو:|||
-كير مصنوعى كه هست!:|پاشو كنار عوضى له شدممم
و شروع كردم به جنگلى شدن:|و همين طور لگد زدم بهش كه يهو پامو محكم زدم به يه جا و فهميدم چيكار كردم و به صورتش زل زدم-هرى؟:|
هرى اخماش رفته بود تو همو قيافش خيلى باحال شده بود
هرى-مامانننننن
و پق از روم رفت كنارو كنارم پهن شد:|
دستشو گذاشت روى اونجاشو خودشو جمع كرد-آآيييى
از روى رمين بلند شدم و لباسمو مرتب كردم-به عنم:|ميخواستى از روم پاشى:|
هرى-كيرم دهنت😩
-😐🖕🏿
و خم شدم و دستمو دراز كردم كه بلندش كنم هريم دستشو از اونجاش برداشت و دستمو گرفتو بلند شد
هرى-:|
-:|
هرى-:|
-هاعععع؟:|
هرى-هيچى:|||||يه ببخشيدم نميگى:|
فكر كنم داشت از سرم دود بلند ميشد-منننن معذرت بخوامممم؟تو از روم بلند نميشديييى!
هرى تا منو ديد ريد:|
هرى-باشه باشه گوه خوردم اصلا من مقصر!
يهو ابروشو انداخت بالا-حالا چرا اومدى اينجا؟
تازه يادم اومد-اهانننن!ميخواستم ببينم خوبى؟
هرى قيافش يه جورى شده-ميخواستى ببينى من خوبمم؟نگران نباش خوبمم^~^
-من نگرانت نبودم:||ميخواستم بدونم چرا اينكارو كردى؟
هرى گردنشو فشار داد-ام...اون يه حرفى زد...بيخيالش
-چرا؟:|
يهو ياده يه چى افتادم
-وايييى ساعت چنده؟
هرى يه نگاه به ساعتش انداختد-دو و چهل:|
-فاككك با ادوارد قرار دارممم خدافظظظظ
و سريع دوويدم به سمت در ولى اون صداى هريو شنيدم-ريدم به اين قرار!نشونتون ميدم!
منظورش چى بود؟
و يهو داد زد-خدافظظظظظ
________
قرارشوننن~_~