تو شرت ميارى؟:|

623 65 0
                                    

******
همش تو فكر ادوارد و هرى بودم!چى شده؟اه اصلا به من چه؟
و خواستم اونا رو از مخم شوت كنم بيرون كه نشد...اه اره برام مهمن!
"چرا بايد برات مهم باشن؟"
"نميدونم!"
"نكنه عاشق يكيشون شدى؟"
"نههههه!اونا فقط مثله برادر برام ميونن مخصوصا هرى"
"از اون برادرا؟😐"
"ديوث😐يعنى صداى درونمم ديوثه😐"
"من ميدونم يكى از همون برادرا يه روز باهات ميخوابه😏💦"
"احمق من توام:|||تازه!من هيچوقت با كسى نخوابيدمو نميخوابم"
"دختره ى ويرجيننن😏"
"ويرجين خودتيو جد و ابادت😐"
******
*لويى*
-خسته شدم بابا☹️اصلا من ميرم بميرم:)
هرى يدونه زد تو كله ام-تو يكى دپ نشو كون گنده😒🍑
داد زدم-بابا كون من گنده نيست چرا گير ميدين؟😭
هرى-اتفاقا كونت خوب چيزيه زن گير نياوردم ميام رو تو😻💦
-گِيه بدبخت😒🖕🏿
ادوارد-همچنين😐
يهو نايل پريد وسط حرفمون-گايييززز!بريم پيتزا بزنيم به بدن؟
زين-نه😐
ليام-رژيمم:|
هرى-زارت:|
*****
داد زدم-لياممممم!تو شرت ميارى من نيارم؟:|
ليام-اره اره من شرتا رو ميارم:|
هرى-منم ٨ تا تيشرت اوردم:|
زين-منم ٢٠ تا شلوار:|
نايل داد زد-منم كاندوما رو ميارم^_^
ادوارد-جانننننننننننن؟=|||||||
نايل-ميخوايم خوش بگذرونيم ديه^_^
زين داد زد-خيلى خوش ميگذرههه!
داد زدم-البته بدون اون كاندوما:|||
*****
*اريس*
داد زدم-ميخواييم بريمم سانتا بارباراااا؟
آنا-ارههه خيلى خوش ميگذره اخه تو كى ميخواستى روز شكر گزارى تو خونه بمونى؟
-نگو كه ايده زين بود؟
آنا-دقيقا ايده زين بود^_^
-بعدش ميخوايم بريم خونه ى كدوم ننه سگى؟:|
ديانا-نه خونه ى كريس
داد زدم-جاننننننن؟=|
ديانا-ما دنبال خونه بوديم و متوجه شديم...كريس اونجا يه خونه داره!
لپاش سرخ شد-اون خيلى مهربونه
بالشت و برداشتم و پرت كردم سمتش-دختره ى هيززز
بالشت دقيقا خورد تو. صورت ديانا:|
ديانا-ايييى!چيه اون خيلى خوشگله!نميخواى بياريش؟
-كريسو بيارم چى بشه؟
******
عينكو زدم به چشمام-فكر نكنم زود برسيما ساعت ٥ پى امه!
زين با چشماى گشاد نگاهم كرد-ببخشيددد؟😐بخواييم خيلى دير كنيم ٨ ميرسيم

Twinge (Styles brothers Fanfic)Where stories live. Discover now