بيا با هم بريم حمام|ترس از ارتفاع

917 95 2
                                    

قيافمو كج و كوله كردم-پس چرا با سرعت ١٠٠كيلومتر تو ثانيه داشتى به اين طرف ميومدى احمق!؟حمام اون طرفه!
سرشو خواروندو گفت-اوه يادم رفته بود!هميشه اشتباه ميكردم!
يه لحظه يه نگاه به بدن كردم كه از اون همه تتو تعجب كردم!
هروارد-ادوارد تتوهاش از من بيشتره اين براى پسراى امروزى يه چيزه معموليه!خوشم نمياد اينجورى نگاهم كنى
- :|||||
-باوشه حالا بيا كنار ميخوام برم حمام:|
هرى يه پوزخند زدو گفت-خب بيا با هم بريم!
-كس نگو برو كنار!:|
اينو گفتمو سريع حولش دادو سريع پريدم تو حمام
*******
-فاك!فاكككك!فاكككككككك!
زين-اروم باششش اريسسسسس!خيلى اروم ميپريو هيچيت نميشه!
بالا پايين پريدم-زين اخههه ميدونى چقده ارتفاعععع؟من ميترسممم!
و سرمو دوباره بردم بيرون كه موهام تو هوا پخش شد!فاك!
زين اومد سمتمو گفت-ترس نداره كه ببين!و يهو رفت عقبو پريد كه من جيغ زدم
-جيغغغغغغغغغغغ
زين-يوهوووووووووووووووو
از از هليكوپتر پريد پايين!
جيغ زدم-خل وضعععععععع!
صداى دادش اومد-خيلى حالللل ميدههههه!
بغله ما الان در يه هلى كوپتر ساعت ٨صبحه و ميخواييم سقوط ازاد بكنيم!و اينكه من ميترسمممم!
يهو ادوارد اومد كنارمو گفت-نترس باش و با يه داد خودشم پريد پايين
سرمو تكون دادمو گفتم-من بميرمم از اينجا نميپرم!
يهو يه صدايى از پشت سرم گفت
آنا-اتفاقا خيلى هم خوب ميپرييييييييى!
و حس كردم از پشت هولم دادن و روى هوا معلق شدم
-ععععععععععععععععععععععععع
_____
امشب قسمتاى زيادى ميزارم😐💦ميخوام سعى كنم سريع برسيم به چيز:|...چيز...:|اهان اينستا:|
ولى فكر كنم پدرم در بياد😐😂

Twinge (Styles brothers Fanfic)Where stories live. Discover now