صلح؟

712 77 2
                                    

******
*ادوارد*
با چيزى كه ديدم دهنم باز مونده بود
زير لب زمزمه كردم-اريس و كريس ؟ 😐
يهو يه صاى از كنارم گفت-چه هم قافيه :|
برگشتم
-هرى؟
هرى اومد كنارمو و به چشمام نگاه كردو بعد به اونا-يكى ديه وارد صحنه شده
چشمامو ريز كردم-خب
هرى-فكر كنم بايد با هم همكارى كنيم و...
حرفشو ادامه دادم-و اونو از صحنه بيرون كنيم؟
هرى-دقيقا
برگشتم سمتشو دستشو اوردم جلو
-صلحه چند روزه؟
هرى دستمو گرفت تو دستشو فشرد
هرى-صلح چند روزه
دستمو از تو دستش كشيدم بيرونو دستمو زدم به فكم :/
-نقشه چيه؟ 🤔
*******
*اريس*
آنا زد تو سرم-تو كه باز برگشتى با اون بوزينه
بهش نگاهم كردم-اره مشكليه؟
ديانا-چته اريس؟
-مثلا چه اشكالى داره من با كريس باشم؟
آنا-اريس چه مرگته؟مگه ما گفتيم اشكال داره!؟
-من؟من هيچيم نيست فقط....
ديانا-فقط؟
-اههه!من نميخوام با اون باشم
*******
*شب*
قاشقو كردم تو دهنم و نوتلا رو گرفتم تو يه دستم و از پله ها رفتم بالا و نوتلا رو گذاشتم روى پاتختى و گوشيمو برداشتم و قاشو از تو دهنم در اوردم كه ديدم اس ام اس دارم(چقدر كار انجام داد:|)
آنا-بَچْه!
آنا-عوضى
آنا-ج بده
آنا-ازت بدم مياد
آنا-جواب بده گرسنه ى عالم
آنا-جواب بده خواب الوى عالم
آنا-معلوم نيست الان داره چى گوهى ميخوره كه ج نميده؟!
خنديدمو براش تايپ كردم
-داشتم نوتلا ميخوردم
آنا-گفتمممم!گرسنه ى عالممم!
-چيكار داشتى حالا؟
اصلا حوصله نداشتم(بى حوصله عالم:/)
آنا-به جا سلامشه!
-نه كه تو سلام كردى
آنا-به هر حال!امشب مياى؟
-كجا؟
آنا-پارتى
-نه!
اينو جواب دادم و گوشيمو گذاشتم روى حالت پرواز چونكه حوصله ى زنگاشو نداشتم
*******
الان دقيقا نيم ساعت گشته
سريع گوشيمو از رو حالت پرواز برداشتم كه گوشيم هى دينگ دينگ كرد!چه خبرهههه؟٤٥تا ميس كال؟اس ام اسا هم نگو!رفتم تو اس ام اسا
آنا-من اومدم
آنا-چرا درو باز نميكنى؟
چرا من بايد هميشه به صورت ميمونك وار وارد خونه ى درب و داغون شما بشم؟
آنا-البته درب و داغونم نيست
آنا-در هر حالللل!
آنا-باز كن اين در لامصبووووو!
غر زدم و دره اتاقمو باز كردم و رفتم پايين

Twinge (Styles brothers Fanfic)Where stories live. Discover now