كه يهو يه دستى روى شونه ى طرف قرار گرفت
-هوييييى!گفت كه نميخواد جوجو بلوند!
سريع پسره رو هل دادمو پريدم كنار ادواردو پريدم بغلش
پسره-ها؟تو كى باشى؟
ادوارد منو كشيد تو بغلش-اين بهتو ربطى نداره!دوست پسرشم!
ايييييى كيررررر:|اينم منو دوست دخترش كرد!ولى بدم نيستا راحتم ميكنه!پسره ميره!
پسره-اهان دوست پسرشى؟بعد ميزارى راحت بياد دنبال اينو اون بگرده؟
ادوارد عصبى شد-اون دوستم بود كه ميخواست دنبالش بگرده!حالا هم گمشوو!
و هولش داد به سمت دوستاش
كه پسره عصبى شدو خواست به سمتش بياد كه دوستاش گرفتنش
يكى از دوستاش-ديلان بيخياللل!
ديلان-نههه بزار!
ادواردم عصبى شد-نههه بزار بياد ببينم چيكار ميخواد بكنه!
پسره كه دوسته پسره بود-داداش بيخياللل شبمون خراب ميشه!
منم ادواردو كشيدم-ادوارد جان ننت بيا بريم
ادوارد يه نگاه بهم كرد-باشه بريم
و دستمو تو دستش گرفت و بقيه بچه ها رو جمع كرديم كه بريم
******
*هرى*
نفسمو فوت كردم بيرونو به ادواردو اريس نگاه كردم كه ادوارد دستشو دور گردن اريس انداختو كته اسپرتى كه پوشيده بودو انداخته بود روى شونه ى اريس
صداشونو ميشنيدم
اريس-ببههه!اقا ادوارد!اين جنتلمن بازيا از شوما بعيد بود
يعنى من جنتلمن نيستم؟:|عن:|
_____
هرى زورش اومد😂
YOU ARE READING
Twinge (Styles brothers Fanfic)
Fanfiction+تو كارى كردى كه اون ازت متنفر بشه! -چى...؟ +تو داشتى بهش تجاوز ميكردى!كسى كه داداشت عاشقشه!ادوارد دارى چيكار ميكنى؟اين تو نيستى! -من...خداى من،من داشتم چيكار ميكردم؟ +توى لعنتى به خاطر يه شرط تمام زندگيتو به فاك دادى! *به عقب تلو تلو ميخوره و سوار...