كه با سر رفتم توى كاسه ى كرنفلكس

606 74 1
                                    

******
*فردا صبح*
سره ميز صبحونه نشسته بودمو زير چشمام پف كرده بود
دستمو زير فكم گذاشته بودم و چشمامو بسته بودم كه يهو زين تكونم داد كه دستم از زير سرم در رفت و
*شپلق*
سرم رفت تو كاسه ى كرنفلكس
زين-ببخشيد:|
سرمو از كاسه ى كرنفلكس در اوردم كه شير داشت از صورتم ميريخت پايين
زين جلوى دهنش و گرفت كه نخنده
دستمو گرفتم سمتش-ببين خنديدى به ابجيم ميگم كون داداشتو تا ته...
نتونستم حرفمو ادامه بدم كه نايل و زين همزمان پاشيدن
جيغ زدم كه لويى خنديد و گفت-ريدى زين...ريدى داداش
دستمو سمت لويى گرفتم كه خودشو چسبوند به صندلى-ببين لويى تو يكى خفه تازه داماد شدى هيچى به نميگم
يهو ليام اومد تو اشپزخونه و داشت آب ميخورد كه با ديدن قيافه ى من همه ى آب از دهنش پاچيد بيرونو دقيقا خورد تو صورت من
ليام به سرفه افتاد-اين...اين چه قيافه ايييه؟
از روى ميز پاشدم-همتون برين بميرين
و گرمپ گرمپ به سمت پله ها رفتم كه ادوارد جلو روم ظاهر شد كه از عصبانيتم بهش تنه زدم و رد شدم
ادوارد-اين چشه؟
زين-ولش كن پريوده
جيغ زدم-ننت پريوده!اون خواهرات پريودن!عوضضضيى
زين-ديدى گفتم پريوده:|
ادوارد-كاملا معلومه:|
*****
سشوارو خاموش كردم و يه لباس استين حلقه و شلوار جين پوشيدم و گوشيمو برداشتم-١١؟:|
گوشيمو هل دادم تو جيب شلوارم و از اتاقم رفتم بيرون و از جلوى دره يه اتاق رد شدم كه ديدم يكى زير پتو خوابيده:|ساعتت يازدههه!
اروم رفتم تو اتاق كه طرفى كه روى تخت بود غلت خورد و بدن و صورت هرى از زير پتو در اومد
-آخيييى
قيافش خيلى باحال شده بود لباش از هميشه صورتى تر بودو لپاش گل افتاده بودو موهاش كه يكم بلند شده بود ريخته بود دورش
اروم رفتم سمتش كه وايسادم-به طرز مهربونانه بيدارش كنم؟
خودم جوا خودمو محكم دادم-نع!اخه از اين كارا به من مياد؟
اروم رفتم بالشت كنارش و برداشتم و رفتم جلوش و
با صداى بلند جيغ زدم-هريييييييييى
هرى با سرعت روى تخت نيم خيز شد كه با بالش محكم زدم تو صورتش كه هرى پخش تخت شد:|
هرى-ايييى...خدايا
و بالشتى كه به صورتش زده بودمو تو دستش گرفت و فشار داد-عاشق همين طرز بيدار كردنت شدم ديه
ببخشيد؟گوشام درست ميشنيد؟
-عاشققققق؟
هرى چشماش گشاد شد-هاعععع؟=|

Twinge (Styles brothers Fanfic)Where stories live. Discover now