دست راستمو زدم به ديوارو با دست چپم صورتشو گرفت كه اونم يكى از دستاشو گذاشت روى سينم و يكى ديگه هم دور كمرم بود
دهنشو از هم باز كرد
******
تو يه حركت لباشو گذاشت روى لبام كه نفسم بند اومد
زبونشو حس كردم كه روى لبام حركت ميكرد(-_-)و دستش كه صورتمو گرفته بود
دستمو گذاشتم روى سينه اش و يه دستمو گذاشتم دور كمرش
به طور خيلى عجيبى دهنمو باز كردمو اجازه دادم كه زبونش وارد دهنم بشه(-_-)تا اينكارو كرد يكى ديگه از دستاش رفت پشت كمرمو خودشو چسبوند به من كه يهو يه صدايى گفت-عشق بازى در ملع عامممممممممممممم؟
و يهو يه خيسى رو روى خودم حس كردم كه جيغ به همراه خنده كشيدمو خودمو به هرى چسبوندمو كه اونم دستاشو گذاشت روى سرمو خودشو بهم چسبوندو خنديد
چشامو باز كردم كه لويى رو رنگ به دست جورى كه لباشو داده بود جلو ديدم
لويى-چه ميبينمممممم؟😑😐خجالتم كه نميكشين😐
آنا-خجالت؟:|لويى جان فرزندم اينا اصلا ميدونن خجالت چيه؟
و اومدكنار لويى كه لويى دستشو انداخت دور گردن آنا و گفت
لويى-اره عزيزم!فقط ما حيا دارم بلى!
زين از اون ور-كاملا 😐👌🏻
يه لحطه فهميدم هنوز تو بغل هريم كه سرمو اوردم بالا و تو چشما هرى نگاه كردمو لبخند زدم (😁) و ازش جدا شدم كه يه چيزى نظرمو جلب كرد:
ادوارد به ديوار تكيه داده بودو فكش منقبض شده بدو دستشو مشت كرده بود جورى كه بنداى دستاش سفيد شده بودو رگ گردنش زده بود بيرون
اون چش شده؟
******
نايل-امشب ميتونيم بريم يه فست فودى چيزى
يهو ادوارد پريد-نايل شوخى ميكنى ديگه؟
نايل-مگه چيه؟
هرى-اينجا لاس وگاسه!
ليام-خب؟
هرى-اينجا كارايى باحال ترى ميكنن!
******
زير لب زمزمه كردم-ديسكو؟
هرى-اره!
ادوارد دستاشو به هم ماليد-خيلى خوب ميشه
يهو نايل بالا پريد-زود بريم!دلم ميخواد يكم اون وسط خودمو تكون بدم
ولى يهو وا رفت-ولى صففف!
هرى پوزخندو زدو گفت-من صفو حل ميكنم
و با ادوارد رفتن به قسمتى كه يه باديگارد جلويى در بودن بعدش يهو مارو صدا كردن كه بياييم
ادوارد-حل شد
همه رفتن داخل كه من تا خواستم برم مرده جلومو گرفت-زير ١٨سالى
فاككك حالا چطورى بهش بفهمونم ١٨سالمه؟اون عوضيا هم كه رفتن تو
-اقا من ١٨سالمه!
طرف-نميشه!بفرماييد بيرون!و خواست بفرستتم بيرون كه يهو يكى دستشو گرفت
هرى-اون با منه!
و به چشاى مرده زل زد كه مرده رفت كنار
مرده-بفرماييد معذرت ميخوام!(:|)
رفتيم داخلوبا هرى به سمت بچه ها رفتيم
-جريان چيه؟
هرى موهاشو به هم ريخت-چه جريانى؟
-چطورى اينقدر راحت تونستيم بريم داخلو راضيش كردى؟
هرى-خب راستش!اينجا ماله دوسته بابامه و...ميدونى؟
-اوه!
******
يهو يه صداى ازش پشت گفت-هريى؟خودتى؟باورم نميشه!
يهو هرى كه انگار يه سوسك ديده باشه رو به من گفت-چى پشت سرم ميبينى؟
بيا حالت كش دارى گفتم-اممم!يه دختر با موهايييى هويجى!
و چشام از خواب و نوشيدنى براى چند لحظه بسته شدن
هرى با قيافه ى زارى برگشتمو گفت-سسسسسسسسلام رز!
چشامو باز كردم-رززز؟
همون دختره به سمت هرى اومدو پريد بغلش-واو هرى چقدر بزرگ شدى!
هرى كه انگار يه عن بهش چسبيده بود اونو از خودش جدا كردو بعد اومد كنار من-اوه ارههه رز!راستى!اين دوست دختر منه
يه لبخند زدمو به اون دختر به دهن باز نگاه كردمو بعدش يه لحظه به چيزى كه گفت فكر كردم-دوست دختر؟
دهنمو باز كردم-واااااااا....
كه يهو هرى كمرمو نيشگون گرفت
-واييييييى!
رز-چيييى شدى؟
كه منو نشون ميگيرى استايلز؟ميگى دوست دخترتم؟الان نشونت ميدم!
-ميدونييييى!تازه يادم اومد يه كارى دارممم!شما رو تنها ميزارم حال كنيد!
و سريع رفتم به بار ديسكو و يه نوشيدنى براى خودم سفارش دادمو بعد برگشتم سمت هرى كه دستشو مشت كرده بودو با عصبانيت بهم نگاه ميكرد
******
*هرى*
دختره ى گوزپلشت!عوضى فلج ك*س كش منو با يه بوزينه ى مو هويجى تنها گذاشته كه چى؟اى عوضييييييييى!داره براى من شكلك در مياره گوساله!
اروم دستمو بردم كنار كلمو انگشت فاكمو نشونش دادم جورى كه رز نفهمه!البته داشت حرف ميزد با من منم كس بهش توجه نميكردم!
دوباره به اريس نگاه كردم كه بازم داشت شكلك در مياورد و انگشت نشون ميداد!كوچولوى بامزه!صبر كن ببينم!كوچولويى بامزه؟
يهو ديدم ادوارد كنارش نشست!اوه!حس كردم قلبم داره تند تند ميزنه!هم؟خب به عنم كه ادوارد كنارش نشسته!ولى خب به عنم نيست...فاك من دارم به عنمه يا به چپمه فكر ميكنم؟خب به من چه؟
يهو رز دستشو گذاشت روى بازوم كه بهش نگاه كردم
رز-نظرت چيه؟
-نظرم درباره ى چى چيه؟ :|
اه فاك بازم به حرفا گوش ندادم :|
پوفى كردو گفت
-اينكه دوباره به هم برگرديم
YOU ARE READING
Twinge (Styles brothers Fanfic)
Fanfiction+تو كارى كردى كه اون ازت متنفر بشه! -چى...؟ +تو داشتى بهش تجاوز ميكردى!كسى كه داداشت عاشقشه!ادوارد دارى چيكار ميكنى؟اين تو نيستى! -من...خداى من،من داشتم چيكار ميكردم؟ +توى لعنتى به خاطر يه شرط تمام زندگيتو به فاك دادى! *به عقب تلو تلو ميخوره و سوار...