لیسا گوشش رو بیشتر به لویی نزدیک کرد تا بتونه بین صدای بلندِ موسیقی حرفش رو بشنوه....
بعد از گفتن حرفش عقب رفت و هردو بلند خندیدن....حتی لحظه ای از خوردن نوشیدنی دست نمیکشیدن و این قطعا دردسر میشد....
توماس و ادوارد مشغول بحث کردن و زیر و رو کردن یه سری برگه بودن و لیام هم با اونا همراه بود....
و هری از یکم دورتر اونارو نگاه میکرد....
چند دقیقه از اومدنش به کلاب گذشته بود اما به جای جلو رفتن همینطور ایستاده بود و نگاهش رواز تک تکشون نمیگرفت.....
لویی زیادی داشت میخورد و هری نمیدونه اون چطور مست میشه یا تو موقعیت مستیش چطور رفتار میکنه...پس این نشون میده قراره شب مزخرفی رو داشته باشن.....
نفس عمیقی کشید و بالاخره جلو رفت و به اونا نزدیک شد....
همه توجهشون به هری جلب شد و دست از کارهاشون کشیدن....
هری بدون دست دادن به کسی رفت و کنار لیسا نشست.....
لیسا:هری چیشد؟
هری:چی قرار بود بشه؟
لویی:عام قانونِ دوم قراموش نشه...
بی مقدمه این رو گفت و سرش رو برای نگاه کردن به هری خم کرد....با نگاه متعجب لیسا بهش و نگاه سرد و جدیه هری فهمید که چرت گفته....
لویی:اوه اره....قوانین فقط واسه منه
گفت و درمقابل نگاه هری خندید....هری چشمهاش رو چرخوند و دستش رو برای نوشیدنی بلند کرد....
لیام:هری نمیخوای چیزی بگی؟
هری:اومدیم اینجا که بقیه حرف بزنن نه من
گفت و نگاهش رو سمت ادوارد و توماس برگردوند....توماس چندتا پوشه جلوی هری گذاشت و شروع کرد حرف زدن....
توماس:به همراه دونفر از کشورش اینجا اومده بود....احتمالا یه دختر و یه پسر....پسر توی مهمونیه اونشب بین جمعیت بوده اما خبری از دختر نبود....نمیدونیم خود این ادم مرده یا زن اما هرکی که هست کسی ازش چیزی نمیدونه....
توماس بدون وقفه گفت و به هری نگاه کرد.....هری چشم هاش رو روی برگه ها برگردوند و به توماس جوابی نداد....
ادوارد:تو این چند روز از طرف یکی از اون اونها یه تصادف شده ولی اسمی براش ثبت نشده....اینو از جاسوسی که اونجا داریم فهمیدم اما کسی نمیدونه خود ادم تصادف کرده یا دختر و پسره همراهش.....
لیسا:پس ماشین الان کجاست؟
ادوارد:دست خودشونه
لیسا:اوف کاش حداقل ماشین بود...اینطوری کار خیلی راحت تر میشد....
ادوارد سری تکون داد و به هری نگاه کرد....هری هنوزم چیزی نمیگفت و مشغول نگاه کردن به اسم ها و فکر کردن بود.....
YOU ARE READING
End Game (L.S)
Fanfiction[ Completed ] من مرده بودم..... اما تو منو زنده کردی که خودت بکشیم.....