Chapter 44

8.8K 1.1K 2.2K
                                    

زین:میسن...میسن همه چیزو فهمید...

حرف زین در یک لحظه همه رو تو بهت و شوک فرو برد و باعث شد هیچکس نتونه کوچیکترین حرفی بزنه...

یعنی چی که میسن فهمید؟چطوری؟

*فلش بک*

صدای قدم های زین که تو تمام عمارت پیچید باعث شد انور سرش رو از بعضی برگه های پخش شده جلوی روش گرفته و به سمتش برگرده...

زین با چهره ی جدی ای به انور رسید و درست جلوی اون ایستاد...

انور با پوزخندی روی لبهاش نگاهی به سرتا پاهای زین انداخت و سرش رو برای جمع کردن اون برگه ها، برای افرادش تکون داد...

زین نگاهی به افراد پدرش که حالا داشتن از سالن خارج میشدن انداخت و به ارومی بزاق دهانش رو قورت داده و سعی تو کنترل کردن خودش داشت...

انور:خوش اومدی زین

با خونسردیه کامل زمزمه کرد و همین هم باعث شد دست زین به شدت مشت بشه و لیامی که پشت سر اون ایستاده بود خیلی خوب تونست متوجه ی این موضوع بشه....

زین:خب؟

انور لبخندی زد و طوری که انگار از هیچ چیزی خبر نداشت و هیچ موضوع خاصی بین اون دونفر نبود یک تا ابروش رو بالا انداخت..

انور:خب چی؟

زین:میدونستی که بالاخره قراره بیام اینجا و ازت بپرسم چرا؟ و حالا اومدم.. پس بهم بگو چرا؟

انور نفس عمیقی کشید و همینطور که پاش رو روی دیگری مینداخت سرش رو به ارومی تکون داد...

انور:چرا چی؟

زین که شدیدا از این سوال های انور کلافه شده بود چشم هاش رو چرخوند و نفس عمیقی کشید...

درواقع زین قبل از اینکه اینجا بیاد تمرین کرده بود...تمرین اینکه چطور خودش رو قوی نشون بده، اینکه چطور جلوی لرزش بدن و صداش رو بگیره، که چطور حرف هاش رو بدون ترس بزنه، که چطور بالاخره به جواب سوالش برسه اما حالا همه چیز داشت خراب میشد...

انور همیشه یک قدم از همه ‌جلو‌تر بود و این رفتارهاش که انگار از همه چیز خبر داشت، فقط داشت تلاش های زین رو خراب میکرد...یا شایدم کرده بود...

زین:بابا چرا با من اینطوری میکنی؟چرا همچین چیزی ازم خواستی؟ اون اتفاق چند سال قبل کافی نبود که حالا داری مجازاتم رو ده برابر میکنی؟؟

با حرص زمزمه کرد و لیام خیلی خوب تونست لرزش توی صداش رو متوجه بشه و واقعا دوست داشت هرچه زودتر زین رو از اینجا ببره بیرون...

انور ابروهاش رو بالا انداخت و پوزخند دیگه ای روی لبهاش نقش بست...

انور:چرا اینطوری میگی؟ کدوم‌ مجازات زین؟ من فقط دارم بهت اموزش میدم...و تو باید همه ی اینهارو بگذرونی

End Game (L.S)Where stories live. Discover now