Chapter 26

9.2K 1.4K 6.1K
                                    

میدونید ووت دادن چطوریه؟
انگشتت رو روی صفحه میزنی تا حاشیه های بالا و پایین ظاهر بشه و بعد انگشتت رو روی ستاره ی پایین میزنی همینننن...

با دوتا انگشت میتونید خیلی راحت ووت بدید پس چرا اینکارو نمیکنید واقعا....بکنید دیگه :))

کامنتم بزارید و راستی این چپترو خودم خیلی دوست دارم :)

.

فریاد فوق العاده بلند تایلر گوش هرکسی رو کر میکرد....

یکی از افراد انور دستش رو روی دکمه فشرد و دستگاهی که با قسمت های تیز از هر دو طرف به سر و گردن تایلر فشار وارد میکرد ایستاد...

صدای گریه های شدید تیانا و فریاد های تایلر تمام ساختمون‌ رو پر کرده بود....هردو تو خون غرق بودن و تمام تلاششون برای زندگیه بیشتر و نمردن بود...با اینکه میدونستن این غیر ممکنه....

تایلر با ایستادن دستگاه نفسش رو بیرون فرستاد و درد فوق العاده شدید رو توی سرش احساس میکرد....

تیانا:اقا..اقا التماستون میکنم اینکارو نکنید...ازتون خواهش میکنممم

تیانا با صدای بلندی گریه میکرد و زجه هاش برای رها شدن همسرش بی وقفه ادامه داشت....

انور دود سیگار رو بیرون فرستاد و هیچ توجهی به فریاد های تیانا نکرد....

به تایلر که از چهار طرف دست و پاهاش به دستگاه اهنی بسته شده و خون از تمام بدنش سرازیر میشد نگاه کرد و پک محکمی به سیگارش زد...

با برگشتن سر انور بادیگارد ها جلوتر رفتن و تیانا رو به عقب کشیدن....

صدای گریه های تیانا حتی یک لحظه قطع نمیشد و تایلر که بخاطر درد ها بی جون بود، بهش نگاه میکرد....

انور:فکر میکنی من با ادم هایی که کارشون رو درست انجام نمیدن...چیکار میکنم؟

انور به ارومی زمزمه کرد و با برداشتن پاش‌ از روی دیگری بلند شد....

قدم های ارومش رو به سمت تایلر که به سختی میتونست از بین خون های روی صورتش چیزی رو ببینه سوق داد....

انور:با ادم هایی که به حرفم گوش نمیکنن چطور؟

دوباره گفت و بدون توجه به صدای گریه های تیانا به تایلر نزدیک تر میشد....

با نزدیک شدن انور تپش قلب تیانا بالا تر میرفت و بخاطر شدت گریه دیگه نفسی براش نمونده بود و صداش خش دار تر از همیشه به گوش میرسید...

انور درست روبروی تایلر ایستاد و انگشتش رو به ارومی روی پوست صورت تایلر کشید....

انور:من برای همه ی ادمهایی که مخالف من کاری رو انجام بدن مرگ‌ رو جایز میدونم درسته؟

زمزمه کرد و انگشتش رو زیر چونه ی تایلر گذاشت و با فشاری که وارد کرد سر بی جون تایلر رو بلند کرد تا به چشم هاش نگاه کنه...

End Game (L.S)Where stories live. Discover now