میدونید ووت دادن چطوریه؟
انگشتت رو روی صفحه میزنی تا حاشیه های بالا و پایین ظاهر بشه و بعد انگشتت رو روی ستاره ی پایین میزنی همینننن...با دوتا انگشت میتونید خیلی راحت ووت بدید پس چرا اینکارو نمیکنید واقعا....بکنید دیگه :))
کامنتم بزارید و راستی این چپترو خودم خیلی دوست دارم :)
.
فریاد فوق العاده بلند تایلر گوش هرکسی رو کر میکرد....
یکی از افراد انور دستش رو روی دکمه فشرد و دستگاهی که با قسمت های تیز از هر دو طرف به سر و گردن تایلر فشار وارد میکرد ایستاد...
صدای گریه های شدید تیانا و فریاد های تایلر تمام ساختمون رو پر کرده بود....هردو تو خون غرق بودن و تمام تلاششون برای زندگیه بیشتر و نمردن بود...با اینکه میدونستن این غیر ممکنه....
تایلر با ایستادن دستگاه نفسش رو بیرون فرستاد و درد فوق العاده شدید رو توی سرش احساس میکرد....
تیانا:اقا..اقا التماستون میکنم اینکارو نکنید...ازتون خواهش میکنممم
تیانا با صدای بلندی گریه میکرد و زجه هاش برای رها شدن همسرش بی وقفه ادامه داشت....
انور دود سیگار رو بیرون فرستاد و هیچ توجهی به فریاد های تیانا نکرد....
به تایلر که از چهار طرف دست و پاهاش به دستگاه اهنی بسته شده و خون از تمام بدنش سرازیر میشد نگاه کرد و پک محکمی به سیگارش زد...
با برگشتن سر انور بادیگارد ها جلوتر رفتن و تیانا رو به عقب کشیدن....
صدای گریه های تیانا حتی یک لحظه قطع نمیشد و تایلر که بخاطر درد ها بی جون بود، بهش نگاه میکرد....
انور:فکر میکنی من با ادم هایی که کارشون رو درست انجام نمیدن...چیکار میکنم؟
انور به ارومی زمزمه کرد و با برداشتن پاش از روی دیگری بلند شد....
قدم های ارومش رو به سمت تایلر که به سختی میتونست از بین خون های روی صورتش چیزی رو ببینه سوق داد....
انور:با ادم هایی که به حرفم گوش نمیکنن چطور؟
دوباره گفت و بدون توجه به صدای گریه های تیانا به تایلر نزدیک تر میشد....
با نزدیک شدن انور تپش قلب تیانا بالا تر میرفت و بخاطر شدت گریه دیگه نفسی براش نمونده بود و صداش خش دار تر از همیشه به گوش میرسید...
انور درست روبروی تایلر ایستاد و انگشتش رو به ارومی روی پوست صورت تایلر کشید....
انور:من برای همه ی ادمهایی که مخالف من کاری رو انجام بدن مرگ رو جایز میدونم درسته؟
زمزمه کرد و انگشتش رو زیر چونه ی تایلر گذاشت و با فشاری که وارد کرد سر بی جون تایلر رو بلند کرد تا به چشم هاش نگاه کنه...
YOU ARE READING
End Game (L.S)
Fanfiction[ Completed ] من مرده بودم..... اما تو منو زنده کردی که خودت بکشیم.....