ارزو به دل موندم یه بار وقتی چپتری که شلوغ و گیج کنندست رو مینویسم چپتر بعدی مجبور به یه سری شفاف سازی نباشم🤦🏻♀️
ببینید دوستان گرامی یه سریا چپتر قبل میگفتید خب همین؟هدف جرارد همین بود؟
حالا سوال من اینه که دیگه چی باشه هدفش؟منتظر چی اید؟😐😐جرارد بخاطر اتفاقات و روابطی که قبلا با رئیس،لیسا و هری داشته برای اینده و نابود کردنشون یه سری تصمیمات گرفته که اون تصمیمات این بود..یک کشتن رئیس حالا چطور شد؟من برای اون منشی رئیس یه دیالوگ گذاشتم که طبق معمول هیچکس اهمیت نداد بهش اما چی بود؟دختره گفت به جز افراد تیم شما و تیم اقای مارک هیچکس حق ورود به اتاق رئیس رو نداره
پس اینجا یکی از هزاران دلایل انتخاب لویی همین بود که خیلی راحت و بدون اینکه کسی شک کنه برای کشتنش وارد اتاق رئیس بشه..
اره خیلیای دیگه از تیم مارک هم میتونستن باشن اما این موضوع هست که من چپترای اول برای مارک و هری یه دیالوگایی گذاشتم مثل اینکه مارک گفت نکنه تو و تیمت میخواید جای من رو هم بگیرید و اینا نشون میداد مارک خیلی قدیمی تر از هریه و این یعنی تیمش هم خیلی قدیمی تره دیگه پس این برای جرارد یه ریسک بود که ایا به هدفش میرسید یا نه و حتی از طرفی جرارد به هدف اصلیش یعنی نابود کردن هری اینطوری رسید و اینکه لویی اون شخص باشه خیلی مهم بوددوم برای تلافی کارها یا سالهایی که از لیسا کینه به دل داشت میخواست یه جورایی مجازاتش کنه حالا چطوری؟ اولین باری که این داستانِ جرارد پیش اومد کی بود؟وقتی برای لیسا گردنبند فرستاد...و این نشون میداد جرارد هرلحظه سعی میکرد لیسا رو تو اضطراب نگه داره و زندگیش با فکر به جرارد و کارهایی که میتونه بکنه بگذره و قدم بعدیش که مهمترینش به حساب میومد انزو بود..دوستان انزوهم واضحااا یه خیانت بود که واقعا لیسا رو نابود کرد در حدی که با فهمیدن اینکه انزو برای جرارد کار میکرد بدون اینکه به چیزی فکر کنه فقط خواست بمیره یادتونه دیگه مگه نه؟ و بعدیش هم شلیک گلوله بود که خب اینم یه جور دیگه ای نابودش میکنه
در اخرم هدفش نابود کردن هری بود اما نه با کشتنش..اینکه هری اون حرف های ضبط شده رو به جرارد زد چه معنی ای داشت؟اصلا بهش دقت کردید؟اگر بتونید اون صحنه رو تو ذهنتون تصور کنید طوریه که مشخصا هری بعد از چند بار تهدید کردنِ جرارد اینبار خواست با روش دیگه تهدیدش کنه یعنی همون حرفا..هری گفت بخاطر تهدید کردن های لیسا اینجام و این یعنی جرارد تا چند وقت بعد از رفتنِ لیسا پیش رئیس و هری، دست از سر لیسا برنداشته و بین خودش، هری و رئیس یه درگیری هایی بوده و اینکه هری روی لیسا حساس بود نشون میداد هری خیلی بیشتر از بقیه باعث عصبی شدن جرارد شده بود و اونم در اخر خواست به روش خودش، نابودش کنه که دقیقا همین هم شد و همونطور که لیام گفت من نمیخوام هری به چیزی بدتر از این تبدیل بشه شد و این موضوع هری رو به حدی که حتی احساسی برای بدست اوردن یک هدف هم نداشته باشه رسوند و هری به معنای واقعی کلمه نابود شد...
YOU ARE READING
End Game (L.S)
Fanfiction[ Completed ] من مرده بودم..... اما تو منو زنده کردی که خودت بکشیم.....