لویی با تعجب سرش روبلند کرده و به چشم های هری خیره شد...
لویی:هری ما برای چی اومدیم اینجا؟
با اضطراب پرسید و انگار اصلا دلش نمیخواد تصوری که توی ذهنش بود حالا از دهن هری خارج بشه...اصلا نمیخواست...
هری پوزخندی به چهره ی متعجب لویی زد و یک تای ابروش رو بالا انداخت...
با همون صورت جدی و ترسناکش نفس عمیقی کشید قبل از اینکه لب بازکنه و حرفش لویی رو تو بهت فرو ببره...
هری:که تو بپری
لویی با شنیدن این حرف خیلی سریع سرش رو به سمت هری چرخونده و چشم هاش از تعجب گرد شده بود...منظورش چیه...
لویی:چی؟
به ارومی زمزمه کرد و انگار نمیدونست درست شنیده یا نه...قطعا اشتباه شده بود..اره باید اشتباه شنیده باشه...
هری به چهره ی متعجب و گیج شده ی لویی نگاه کرد و به ارومی قدمی به سمتش برداشته و صورتش به هیچ عنوان از خونسردی تغییر نمیکرد...همین هم لویی رو بیشتر میترسوند...
لویی:منظورت چیه هری؟
دوباره پرسید و به چشم های هری خیره شد...
هری:اومدیم اینجا تا تو به ترست غلبه کنی و...بپری
هری دوباره گفت و نفس عمیقی کشید...انگار داشت درمورد یک کار فوق العاده اسون حرف میزد و لویی نمیتونست این موضوع رو باور کنه...
لویی خنده ی ناباورانه ای کرد و ابروهاش رو بالا انداخته و بی اختیار قدمی از هری دور تر شد...
لویی:شوخی میکنی مگه نه؟
هری:چرا باید همچین کاری بکنم؟
گفت و دوباره به لویی که با تعجب بهش خیره بود نزدیک تر شد...اون هیچ تغییری توی صورتش ایجاد نمیکرد و همین هم لویی رو دیوونه کرده بود...
لویی:سوال منم همینه...چرا باید همچین چیزی ازم بخوای؟
لویی با جدیت پرسید و لرزشش از اضطراب و خشم باعث شده بود سرما ی شدید این بالا رو به کل از یاد ببره...
هری:گفتی از ارتفاع میترسی پس الان اینجاییم...نگران نباش چیزی نمیشه دقیقا بپر روی همین
گفت و به تور نجات اشاره کرده و بعد دوباره با خونسردی به لویی خیره شد...لویی ای که پوزخند هیستریکی به روی هری زد و یک تای ابروشو انداخت بالا...
لویی:فکر میکنی مشکلم اینه چیزیم بشه؟
هری:این ترس توعه
لویی:من نگفتم از مردن میترسم..گفتم از افتادن میترسم میفهمی؟؟؟
دور از انتظار هری با صدای بلندی فریاد کشید و با عصبانیت به اون پسر روبروش نگاه کرد...هری چطور همچین چیزی رو ازش میخواست...چطور حتی به این موضوع فکر میکرد...چطور...
YOU ARE READING
End Game (L.S)
Fanfiction[ Completed ] من مرده بودم..... اما تو منو زنده کردی که خودت بکشیم.....