یه جوری چپتر قبل بخاطر قتل هری همه میگفتید اونا گناه داشتن هری خیلی بی رحمه لویی نامرده هری رو درک نمیکنم عوضیه که انگار اونی که هرکی جلو روش بودو میکشت، انگشت میسنو میبرید، یه بچه رو میاورد جلو لویی فقط واسه اموزش، اموزشاش که کلا سکته رو به دنبال داشت، عنشم نبود کی میمیره از بچه و پیر و جوون بگیر تا حتی حیوانات و کلا با خون بزرگ شده بود من بودم نه هری :||😂
هری دوتا چپتر مهربون شد همه یادتون رفت چی بود؟بابا برگردید به تنظیمات کارخونه برگردید
بفرمایید سراغ این چپتر :)
.انور قدم هاش رو از پشت میز چرخونده و برای خارج شدن از اتاق حرکت کرد...
قدم های سنگینش رو به در رسوند و به محض باز کردنش شوکه شده و با تعجب به روبرو و شخصی که جلوش بود خیره شد...
زین الان، این ساعت شب و اینجا چیکار داشت؟؟
این سوالی بود که تو ذهن انور پیچیده و همینطور که ابروهاش رو توهم گره زده بود به دنبال جوابش میگشت...
همه ی اعضا دور لپتاپ هایی که زین و انورِ جلوی اتاق رو توسط دوربین های هک شده نشون میداد جمع شده بودن و همزمان صدای اونهارو میشنیدن...
هری نگاه دقیقش به تصاویر بود و فقط میخواست زین طبق نقشه و برنامه ریزی های قبلی انور رو داخل اتاق برده و همه چیز به خوبی انجام بشه...
امشب اخرین شبی بود که انور میتونست نفس بکشه پس این قطعا برای همشون هیجان انگیز بود...
لویی که همراه با زین به شرکتش اومده بود توی ماشین نشسته و با ارتباط شنود که با ارتباطِ بقیه ی اعضا متفاوت بود میتونست صدای اونهارو بشنوه...
زین با چشم های جدی و طوری که خیلی راحت میتونست تعجب انور رو متوجه بشه بهش خیره شده بود...
انور:زین؟
زین ابروهاش رو برای انور بالا انداخته و پوزخندی که روی لبهاش ظاهر میکرد براش دردناک تر از تصورات بقیه بود...
کسی که باعث مرگ لیام شده بود حالا درست جلوی اون ایستاده و زین نمیتونست کاری انجام بده...این چطور ممکن بود..
این ادم باعث شد لیام دیگه هیچوقت با چشم هاش به زین خیره نشه...باعث شد لیام دوست دارم زین رو نشنوه....باعث شد زین برای همیشه لیام رو از دست بده و حالا همینجا بود....فقط با دو قدم فاصله...
زین:نگو که منتظرم نبودی
با پوزخندی روی لبهاش گفت و باعث شد انور هم پوزخندی زده و یک تای ابروش رو برای اون بالا بندازه...
YOU ARE READING
End Game (L.S)
Fanfiction[ Completed ] من مرده بودم..... اما تو منو زنده کردی که خودت بکشیم.....