Chapter 20

7.7K 1.1K 2.3K
                                    

چشم های لویی با صدای زمزمه ها به ارومی باز شد...

ابروهاش رو توهم کشید و دنبال منبع صداها بود...دستی توی موهای بهم ریختش کشید و از حالت خوابیده،روی تخت نشست...

لیسا:مزخرف نگو لیام

صدای لیسا حالا واضح تر از قبل شده بود و لویی رو وادار به دقت بیشتر میکرد...

لیام قدمی به سمت اتاق لویی برداشت اما لیسا از پشت بازوی اون‌رو گرفت و مانع حرکت دیگه ش شد....

لیسا:داری چیکار میکنی؟

لیام:باهاش حرف بزنم به نفعشه...به نفع همه هست

لیسا دستش رو روی سینه های لیام گذاشت و اون‌‌رو‌به عقب هدایت کرد تا از جلوی در اتاق لویی کنار برن و صداشون اون رو بیدار نکنه...

در صورتی که نمیدونست لویی حالا پشت اتاقش ایستاده بود و با کنجکاوی به حرف های اونا گوش‌ میکرد...

لیسا:به نفع همه به جز لویی ‌مگه نه؟

لیام:معلومه که نه...این به نفع همه هست

لیسا:لیام اون ‌عاشق شده فقط همین به منو تو چه ربطی داره که بخوایم دخالت کنیم

لویی که حالا فهمید موضوع اون‌ بحث ها خودش و احساساتشه گوش‌هاش رو تیز تر کرد و به در نزدیک تر شد....

لیام:ربطی نداره؟ اون عاشق هری شده هری...اصلا میفهمی؟

لیسا:هیشش صداتو بیار پایین

لیسا با ترس گفت و لیام رو بیشتر از اتاق لویی دور کرد...لیام کلافه نفسش رو بیرون فرستاد و به لیسا خیره شد...

لیام:باید این عشق مسخره که حتی به نظر من یه هوس چند روزه ست از سر لویی بره بیرون

لیسا:ما نمیتونیم دخالت کنیم لیام

لیام:میتونیم

صدای لیام دوباره بالا رفت و لیسا چشم هاش رو با کلافگی چرخوند...این عصبانیت لیام رو خیلی خوب درک میکرد...

از صبح که بهش خبر داده بود میاد اینجا فهمیده بود باید موضوع همین اتفاق و رقص دیشب هری و لویی باشه...

اما حالا هرلحظه که میگذشت لیام بیشتر از قبل عصبی میشد...اشوبی توی وجود لیام وجود داشت و هیچ چیز نمیتونست اون رو سرکوب کنه...

لیام:تو این حس لعنتی لویی ضربه میخوره لیسا میفهمی؟چون اون‌ ادم هریه...هری کسیه که به احساس یه نفر رحم کنه؟کسیه که دلش به حال لویی بسوزه؟نه نیست

لیسا:اما الان__

لیام:همه چیز فقط اون رو بدتر میکنه و من نمیخوام هری بی رحم تر از اینی که هست بشه...

حرف لیسا رو قطع کرد و با همون لحنی که سعی در کنترل کردن صدا و خشمش داشت ادامه داد...

حرف های لیام حقیقتی بود که لیسا هرروز باخودش مرور میکرد...اون دقیقا داشت احساسات و نظر های لیسا رو به زبون میاورد با این تفاوت که لیام مخالف این عشق بود...

End Game (L.S)Where stories live. Discover now