لیام اخرین نفر وارد عمارت شده و در رو پشت سرش بست...
توماس به ارومی سمت بقیه که هرکدوم تو سکوت به طرفی از خونه حرکت میکردن چرخید...
توماس:گایز چیشد؟
نگاهی به چهره ی متفکر بقیه انداخت و با تعجب ابروهاش رو توهم گره زد...چهره و سکوت همه خبر از خوب پیش رفتن اوضاع رو نمیداد...
لیسا خودش رو روی مبل پرت کرد و همینطور که نگاهش به لیامی ای که به سمت اتاق ادوارد قدم برمیداشت خیره بود نفس عمیقی کشید...
توماس:چیشده؟؟این رفتارتون چیزی نیست که من انتظارشو داشتم
به ارومی زمزمه کرد و نگاهش رو بین تک تک افراد چرخوند اما عملا هیچ صدایی از کسی بیرون نمیومد و این توماس رو کلافه کرده بود...
میدونست که یک مشکلی هست و حالا سکوت بقیه باعث میشد اضطرابش بیشتر بشه...
توماس:ما دوروز فاکی بهشون وقت دادیم یعنی میخواین بگین نتونستن رو اون ماده ازمایش کنن؟اون مواد پادزهر نبود؟نتونستن متوجه بشن؟خب حرف بزنید دیگه
با عصبانیت پشت سر هم حرف زد و رفتارش باعث شد لویی نفس عمیقی کشیده و کمی روی مبل جابه جا بشه...
لویی:موضوع اصلا اینا نیست توماس
توماس:پس چیه؟؟
لیام که بعد از چککردن ادوارد پیس بقیه برگشته بود شونه ش رو به دیوار تکیه کرده و نفسش رو به بیرون فرستاد...
لیام:اره اون پادزهر بود..الان رسما پادزهر خنثی کننده ی تی ال او دست ماست
به ارومی زمزمه کرد و حرفش باعث شد لبخند بزرگی روی لبهای توماس نقش ببنده...اما پس چرا بقیه اینطوری اروم بودن؟
توماس:اوکی و قسمت بد این داستان کجاست؟
لیسا:قسمت بد اونجاست که هیچکس نمیدونه پادزهر از چی ساخته شده
صدای لیسا باعث شد توماس نگاهش رو از لویی گرفته و به سمتش برگرده...
با شنیدن این حرف ابروهاش از تعجب توهم گره خورد و نگاهش رو بین همه که بدون حرف فقط به گوشه ای خیره بودن برگردوند...این چه معنی ای داشت؟؟
توماس:یعنی چی؟
فکرش رو به زبون اورد همینطور که روبروی اونها روی صندلی مینشست و فقط میخواست همه ی داستان رو بفهمه...
لویی:ما تو تمام این مدت خون های زیادی رو ازمایش کردیم..افرادی که خودمون فکر میکردیم، افراد دور و نزدیک به انور، افرادی که زین بهمون گفت اما خون هیچکدوم جور در نیومد...
توماس:خب؟
لویی:تو این دوروز بازهم همه ی نمونه های قبلی رو امتحان کردن..چه خالص و چه ترکیب با نمونه های دیگه اما هیچکدوم اون پادزهر در نیومد و الان کسی نمیدونه اون ماده از خون کی ساخته شده
YOU ARE READING
End Game (L.S)
Fanfiction[ Completed ] من مرده بودم..... اما تو منو زنده کردی که خودت بکشیم.....