بخدا اگر ستاره ای که پایین این صفحه هست و انگشت کنید قرار نیست به عنوان متجاوز و پاره کردن پرده ی بکارت این ستاره دستگیر بشید😐😐
یه ووته دیگه.. ووت بدید بعدم برید سراغ این پارت زیبامون :))
.
چشم های لویی به ارومی باز شد و تونست فضای اتاقش رو واضح ببینه...
نگاهش رو به اطراف چرخوند و همینطور که انگشتش رو توی موهاش فرو میکرد نفس عمیقی کشید...
با اینکه بازم مثل همیشه با هودی خوابش برده بود اما احساس سرما میکرد و همین هم باعث شد روی تخت بشینه...
سرش رو به سمت چپ چرخوند و از پنجره به بیرون خیره شد...
چیزی که میدید باعث شد لبهاش به ارومی به خنده باز شه و خیلی سریع از روی تخت بلند شده و به سمت پنجره بدوعه...
لویی:برف...وای خدای من برف اومده برف اومدههه
با ذوق اشکاری زمزمه کرد و نمیتونست خوشحالیش رو کنترل کنه...اون عاشق برف بود و به نظرش سفیدیه زمین زیباترین وضعیت ممکن بود...
با خنده به ماشین هایی که سطحشون از برف پوشیده شده بود نگاه کرد و با فکر به اینکه این نشون میداد هری بیرون نرفته لبخند شیرین تری زد و به سرعت به سمت حمام حرکت کرد...
بعد از گذشت 40 دقیقه همینطور که موهای نم دارش رو لمس میکرد از اتاقش بیرون اومد و هنوز هم نمیتونست لبخندش رو کنترل کنه...
قدمی به جلو برداشت و بالا اومدن ادوارد از پله ها به همراه چند پوشه توی دستش باعث شد ابروهاش رو بالا بندازه و لبخندی بزنه...
لویی:هی ادوارد...صبح بخیر
ادوارد نگاه کوتاهی به لویی انداخت و همینطور که به ارومی سرش رو تکون میداد قدم هاش رو به سمت لویی سوق داد...
ادوارد:صبح بخیر
لویی با دیدن حال عجیب ادوارد ابروهاش رو توهم کشید و نگاه خیره ای بهش انداخت...
لویی:تو خوبی؟ موضوع چیه؟
ادوارد:سارا
لویی با شنیدن این اسم نفسش رو بیرون فرستاد...
لویی:باز چیشده؟
ادوارد:هری...دوباره به سارا زنگ زد
حرف ادوارد باعث شد لویی با شوک بهش خیره بشه...هری چرا دوباره همچین کاری کرد اون پسر واقعا قصدش دیوونه کردن لوییه؟
کلافه چشم هاش رو چرخوند و کلاه هودیش رو از روی موهاش پایین انداخت...
لویی:مگه دیشب همه چیز رو حل نکردیم..پس چرا دوباره همچین کاری کرد؟
ادوارد شونه هاش رو بالا انداخت و بدون حرف از جلوی لویی گذشت...
لویی نفس عمیقی کشید و خواست به سمت پله ها حرکت کنه که صدای ادوارد از پشت سر مانعش شد...
YOU ARE READING
End Game (L.S)
Fanfiction[ Completed ] من مرده بودم..... اما تو منو زنده کردی که خودت بکشیم.....
