سلام به همه😀✋🏼
چطورید؟ ترکیدید؟😂🎈
امیدوارم امتحانا (یا کنکورتون) رو خوب داده باشید☺😉
اگر هم خوب ندادید به شرق و غربتون!
والا، دنیا دو روزه. تهش قراره هممون بمیریم😀پارت نوشتم که طولانننننننی😪
بیشتر از ۱۰ هزارتا شد....🙄راستی قبل از شروع اگه نمیدونید PTSD چیه، برید در موردش سرچ کنید بعدش این پارتو بخونید وگرنه وسط داستان ممکنه باسنتون رو مورد نوازش قرار بدم😙💙
جر بخورید. ممنان😀💙
__________________________________
(آنچه گذشت: لویی و اندرو در مورد گذشتهی هری و کشته شدن مادرش، به دست خودش صحبت میکردند که هری خیلی ناگهانی از راه رسید و توی عصبانیت به اندرو آسیب زد، ولی لویی با بوسیدنش اون رو آروم کرد. ولی اون بوسه همونطور آروم پیش نمیرفت....حداقل نه برای لویی!)
.
.
.
.• آدمی از فراموشی دیوانه میشود یا از به یاد آوردن؟!•
.
.
.
..
.
.
.
د.ا.د لوییبا وجود ترس و نگرانی شدیدی که بهم غلبه کرده بود، زیر بدن هری پیچ و تاب میخوردم و سعی کردم حالت تهوعی که بهم دست داده بود رو مهار کنم ولی فایدهای نداشت...
هری مچ دستهام رو محکمتر نگه داشت و به خیال اینکه درست همراهی نکردنم توی بوسه، به خاطر اینه که هنوز به اندازهی کافی تحریک نشدم، دست دیگهاش رو اغواگرانه دور سینههام مالید و از روی لباس لمسشون کرد ولی نمیدونست همین کارش من رو چقدر بیشتر از قبل مضطرب میکنه!!...
" تو...چرا...انقدر...بینقصی...لویی؟؟؟!"
بدون اینکه متوجهی حال مشوش و به هم ریختهام بشه، بین بوسههای خیس و کثیفی که تند تند روی لبهام میذاشت زمزمه کرد تا اینکه سرش رو کمی فاصله داد...
چند ثانیهای با چشمهای خمارش جز به جز صورتم رو با تحسین زیر نظر گذروند تا اینکه با صدای دورگه شدهای زمزمه کرد...."الههی زیبای من!"
حرفش رو با نالهای تموم کرد و دوباره لبهام رو به دندون گرفت و به کمرش قوسی داد تا عضو سفت شدهاش رو به مال من بماله و من رو با خودش همراه کنه...
ولی تنها چیزی که تو این لحظه فکرم رو درگیر کرده بود این بود که....من چرا دارم انقدر ازش میترسم؟!...
چرا نمیتونم خودم رو آروم کنم و به یاد بیارم که این هری، با هری شش ماه قبل تا چه اندازه فرق کرده؟!..
چرا نمیتونم از لمسهاش نترسم؟!...
چرا نمیفهمم این هری، دیگه اون هری سابق نیست و به خاطر من عوض شده؟!...
YOU ARE READING
CONQUERED
FanfictionI changed that Monster, just for YOU..! ❌هشدار❌ ۱-فنفیک با فاصلهی زمانی نسبتا زیادی آپ میشود. ۲-این یک رمان طولانی است؛ اگه حوصلهی داستان طولانی ندارید، این فنفیک را شروع نکنید. ۳-این یک فنفیک "بیدیاسام" نیست اما دارای محتوایی است که ممکن است ب...