سلام به همهههه🥺حالتون چطوره بچهها؟؟
من برگشتم تا بگا دادنتون رو از سر بگیرم😂🤝🏼
یه پارت طولااااانی طبق معمول🫠
۱۴ هزار کلمه💀بچههای نرم و خوشگلم، حتما پارتهای قبلی رو بخونید تا یادتون بیاد کجای داستان بودیم. ماچ به کلههاتون🩵
به منم عشق بورزید🫠
دلم خیلی براتون تنگ شده بود🫠💙__________________________________
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.•هر چقدرم که فکر کنی آدمها رو میشناسی باز یه راهی برای غافلگیر کردنت پیدا میکنن!•
.
.
.*۱۸ روز بعد*
د.ا.د لویی
"لویی؟؟...تو حالت خوبه؟؟!"
با شنیدن صدای لیام، یکدفعه از فکر و خیال بیرون اومدم و با قیافهی گیج و سردرگمی، بهش نگاه کردم. همونطور که روی اسبش نشسته بود، نزدیک من حرکت میکرد و حالا نگاه موشکافانهای بهم میانداخت و منتظر جواب بود..
سعی کردم خودم رو جمع و جور کنم و نگرانیم رو به اون هم منتقل نکنم. لبخند مصنوعیای زدم و بعد از اینکه افسار اسبم رو کشیدم تا با سرعت کمتری حرکت کنه، با صدایی که به وضوح مملو از دروغ بود، گفتم...
"آره!...معلومه که خوبم!!...فقط اینکه....دیگه نزدیکه آفتاب غروب کنه... فکر کنم بهتر باشه همینجا اردو بزنیم... سربازها خسته شدن!!"
سریع بحث رو عوض کردم و قبل از اینکه به لیام اجازه بدم بیشتر از این کنجکاوی کنه، دستم رو به نشونهی توقف، برای لشگری که پشت ما حرکت میکردند، بالا بردم و با صدای بلندی داد زدم....
"همینجا اردو میزنیم!!!....چادرها رو برپا کنید!!!"
با شنیدن حرفم تک تک اون سربازهای بیچارهای که از صبح تا حالا، پیاده بودن و گاری و تجهیزات رو حمل میکردند، نفسی از سر راحتی کشیدن و متوقف شدن...
از روی اسب چند لحظهای نگاهی به افراد لشگر کردم که گروه گروه، هر کدوم وظیفهای رو به عهده میگرفتن و به سمت کاری میرفتن...
به دیدن زین و نایل توی فاصلهی کمی از ما، دستمو بالا بردم و بهشون اشاره کردم که جلو بیان و اون دو نفر که با لباسها و زرههای بزرگ و آهنیشون، سوار اسب هاشون بودن، همونطور که مشخص بود طبق معمول دارن با هم جر و بحث میکنن سمتمون اومدن....
نگاهم رو ازشون گرفتم و سرم رو چرخوندم ولی بینراه، بیاختیار چشمهام روی کالسکهی سلطنتی ثابت موند و بهش خیره شدم....
بین این همه تکاپو، فقط چند ثانیه زمان برام کافی بود تا چهرهی زیبا و گیرای هری تو ذهنم تداعی بشه و تمام استرس و دلشوره و ترسهام از بین برن و وجودم از احساس گرم و دلنشینی پر بشه...
YOU ARE READING
CONQUERED
FanfictionI changed that Monster, just for YOU..! ❌هشدار❌ ۱-فنفیک با فاصلهی زمانی نسبتا زیادی آپ میشود. ۲-این یک رمان طولانی است؛ اگه حوصلهی داستان طولانی ندارید، این فنفیک را شروع نکنید. ۳-این یک فنفیک "بیدیاسام" نیست اما دارای محتوایی است که ممکن است ب...