100

3.6K 509 1K
                                    

سلام به همه ترکیده‌هااا🥹🎈

حالتون چطوره؟😃

زندگی بر وفق مراد شما میگذرد تا کرده تو کونتون؟🥹

اتک فن‌های عزیز....آر یو فاین؟؟💀
کاز آیم ناااتتتتتتت لسلسعسهیخبخبیخیخخی

راستیییییییییییمن اون مرتیکه کله کچل رو آن استن کردم و الان زندگی شادتر و سالم‌تری دارم🥹🌱
*عکس زلف‌های شهلای فرد مذکور را در آغوش میگیرد و بی‌صدا اشک میریزد...

یه پارت طولانی دیگه بچی‌هااااا
۱۱ هزار کلمه شلیک به سمت شما😌💅🏻

برید بخونید امیدوارم لذت ببرید😌❤️

______________________________

.
.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


.
.
.

•اکنون کجایی ای خودِ دیگرِ من؟؟!...
حتی اگر دوباره هیچگاه تو را نبینم، احتیاج دارم بدانم جایی در این روزگار کثیفِ ترسناک، در گوشه‌ای از این جهنم سیاه، تو هستی...
تو هستی و مرا دوست داری!...•

د.ا.د لویی

همه‌ی افراد تو سکوت به من خیره بودند و منتظر حرفی از سمت من بودم تا بتونه قانعشون کنه. با بیچارگی نفس نفس زدم و نگاهم رو بین نایل و لیام چرخوندم و سرم رو پایین انداختم....

تمام افکارم با هم میجنگیدن که چه حرفی بزنم و چه خطراتی رو به جون بخرم و سر آخر، تمام افکارم رو پس زدم و تسلیم شدم و با صدای آرومی زمزمه کردم....

"اون جسد....متعلق به شاهزاده هرولد نیست...."


با به زبون اوردن این حرف، انگار حالا حتی بیشتر از قبل، سردرگمی و ناباوری به افراد غالب شده بود و همه‌ی افراد، بدون اینکه حتی کوچیکترین حرکتی بکنن یا حرفی بزنن، با صورت‌های گیج، نگاهشون رو بین من و اون جسد چرخوندن....

سکوتشون انقدر طولانی و عجیب و معذب کننده شد که اینبار حتی بدون اینکه کسی ازم سوالی بپرسه، خودم همونطور که به زمین خیره شده بودم و با استرس ناخن‌هامو کف دستم فرو میکردم، ادامه دادم‌‌‌...

"الان فقط آروم باشید تا بعدا همه چیز رو براتون توضیح بدیم....اما همین رو بدونید که شاهزاده هرولد، زنده‌ان و حالشون خوبه!....فرمانده پین هم به ما خیانت نکردن و همه‌ی این حرف‌ها و اتفاقاتی که دیدید، صرفا یه نمایش برای در امنیت نگه داشتن شاهزاده هرولد بود!"

CONQUEREDWhere stories live. Discover now